2777
2789
عنوان

همسایه های پر ماجرای من

| مشاهده متن کامل بحث + 1341 بازدید | 52 پست

اون شب به خیر و خوشی تموم شد.

از قضا به شوهر فری یه کار خارج شهر خورد و یه هفته از خونه رفت.

البته درباره فری باید بگم از یک خانواده سخت گیر و سنتی هست و اهل نماز روزه و عبادت.شرط مادرش برا دانشگاه رفتن ازدواج بوده و تو سن ۱۸ سالگی عقد میکنه ومیره دانشگاه که بخاطر اعتیاد شوهرش مجبور به ترک تحصیل میشه و تمام دوران عقدش با عذاب ترک شوهرش میگذره و باعشق پاش میمونه و بعد ترک عروسی میکنن و باهم زندگیشونو درست میکنن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهر فری که مسافرته فضا برا مری و فری باز میشه.هرشب مهمونی بودن حالا یا جمع زنونه که منم تو یکیش شرکت داشتم.و جمع دوست پسر مری و دوستاشون و...

هر روز فری با هیجان از ماجراهای مهمونیشون تعریف میکرد و البته قلی که بهش توجه زیادی داشت.جالب تر اینکه تو همه جمعا میگفت من عاشق شوهر و زندگیمم.

و ماجرا از همین یک هفته نبودن شوهر فری شروع شد

قلی شروع کرده مخ ردن فری محجوب و مشروب نخور قصه ما.مدتها بین فری و مری دعوا بود که چرا فری با قلی حرف میزنه و داستان های فراوان و فری میکفت تهمت می زنه من باش حرف نمیزنم

تا اینکه شوهر فری فهمید مری دوست پسر داره و رفت سراغ دوست پسره مری که این وسط قلی بهش میگه برو زن خودتو جمع کن و شوهره عصبانی میاد و فری رو مبگیره به باد کتک و میگه چکار کردی که اینطور گفته

قلی زنگ میزنه معذرت خواهی که من اشتباه  گفتم و منظورم زن تو نبوده و... 

خلاصه شوهر فری به مری میگه یا بشین مثه آدم زندگی کن یا طلاق بگیر برو والا به شوهرت میگم همه چی رو 

البته به فری هم اسرار داشت رابطشو باش قعط کنه که البته فایده نداشت.

هرچند رابطشون سر صحبت کردن فری با قلی خیلی خراب شده بود.مری هم از ترس شوهر فری سریع طلاقشو گرفت و رفت.میگفت اگه دوستی زنش رو بفهمه من رو میکشه.همه چی رو از چشم من میبینه و...

کل این ماجراها تو ۳ ماه اتفاق افتاد.با فری میرفتم بیرون دایم با گوشی حرف میزد و من رو می پیچوند که راحت حرف بزنه و من هیچ کاری از دستم بر نمی اومد.با چشم خودم دیدم داره تیشه به ریشه زندگیش و بچش میزنه ونتونستم کاری براش بکنم.واقعا ناراحت کنندست ماجرای فری و البته شاید هنوز هم نفهمیده چه بلایی سر خوش بختیش آورده.این ماجرا ادامه پیدا کرد تا چند وقت پیش...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

علت کجی بافت

mmmmasi | 3 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز