شوهرش هم شرط میزاره برو مهرت رو حلال کن و بچه هم بی بچه.که مجبور میشه برگرده سر زندگیش.چن روزی بعد برگشتنش باز دیدیم دعوا و بزن بزن و اون بچه بیچاره وسط اینا و دوباره قهر و حرف طلاق و پزشک قانونی و...
بعدش دیگه از فری بیخبرم.واقعا افسوس میخورم بخاطر بلایی که سر شوهر صبور و وفادارش و البته خودش آورد
بنظرتون دلیلش چی میتونه باشه؟چرا یه آدم تا این حد با این سرعت باید تغییر کنه؟یعنی شوهر فری حق داره تشنه خون مری باشه و واقعا اون مقصره؟
یا خانواده فری بخاطر تو فشار گذاشتن دخترشون مقصرن؟چرا نذاشتن بره بگرده و ببینه مردا چی ان و کی ان.که انقد تشنه تعریف یه مرد نباشه و گوشش از حرفاشون پر باشه