
خدا وکیلی من بچه که بودم انقد از اسب میترسیدم که هنوز که هنوزم هست اصلا دوست ندارم
۱-بابام اسب داشت نه باشگاه و اینا 😂😂😂سر زمین کشاورزی چند تا اسب هم داشتن ولی اسب خوب
۲-اینجا رفتیم مشهد بچه بودم قشنگ مال ۶سالگیه میشه حدود ۱۶سال پیش
۳-از من که سوار نمیشم از بابام که دختر باید شجاع باشه خلاصه همین امد عکس بگیره من زدم زیر گریه زار زار طرف هم نامردی نکرد عکس گرفت و بابام هم گفت نگهش میدارم برای روزی که شوهر کردی نشونش بدم حالا داریم اسباب کشی میکنیم یهو دیدش گفت اقای .. ببین این بوده ها
۴-حالا از یه طرف اون هنگ بود این قیافه چیه از یه طرف میگفت چجوری هست من الان هر جی میگم بریم باشگاه و ... تو میگی نه سرم درد میکنه و فلان (خودشون چند تا اسب دارن باشگاه سوارکاری نیست بازم ولی کلا از اسب خوششون میاد اصل. در اصل و جد در جد اسب که می زاییده میدادن به نوه پسر خودمونم همین جوری هستیم حالا قراره منم اوردم 😂😂البته من دختر دوس دارم دو تا اسب گیرش بیاد دختر منم که خدا رو شکر از اسب بدش کیاد مثل مادرش اسب میخواد چیکار 😂😂خلاصه گفتم شما هم ببینید خدایی من انقد زشت نیستم فقط میترسم حتی همین الان