هه تووداستان زندگیه منو نمیدونی عزیزم
ماوضع مالی بدی نداریم خدارو شکر.ولی مامانم ازبس ندید بدید وخودخاهه.همیشه خدا پیش داداشام وبابام وفامیلا منو مسخره میکنه.میگه کی تورو بگیره.ماشالله مثه عمه هاتی.اخلاق فاسد.من که یک قرونم بهت جهیزیه نمیدم.درس بخون برو برا خودت بخر.من ندارم.اینجا یبار نوشتم همه شاخ درآوردن.من بخاطر مامانم از دانشگاه سراسری پرستاری گذشتم چون افسردگی داش.موندم پیشش یکسال هم از کنکور محروم شدم.امااون حتی یه کتونی ۲۰۰تومنی برام نمیخره.۴ساله دارم ی کتونی میپوشم.ولی براخودش هرماه کفش طبی تمام چرم بالای۴۰۰میخره.منم هیچی نمیگم سپردمش بخدا.مگه اینهمه آدمای بد از مریخ اومدن اوناهم آدمنپدرن.مادرن.بخدااونقد تشنه محبتم که رفتم دانشگاه دیگه برنمیگردم خونه.تنهایی زتدگی میکنم.ازدواجم نهم نیس برام.بایتفر باشم که حس خوبی داشته باشم باهاش وبهم محبت کنه.حتی اگه رابطه داشته باشم برام مهم نیسبااینکه معتقدم ونماز وقرآن واینا....اما فقط از رواجبار اینکارارو انجام میدم.تاحالا نشده باخدا چن کلمه حرف بزنم اولا اینطوری نبودم ولی وقتی میبینمخداهیچکارم برام نمیکنه دل کندم ازش.دیگه ب مرز بیتفاوتی رسیدم.همه چیو انکار میکنم من خانوادمو نمیبخشم که هویت منو ازمن گرفتن 
ببخشید طولانی بود.معذرت میخام😢😢😢