2777
2789
عنوان

خيانت

| مشاهده متن کامل بحث + 1264 بازدید | 110 پست
علائمش معلوم بود. چیزایی از تو خونه پیدا کرده بود که فهمیده بود. اون موقع شوهرش انکارش کرد و گفت دوس ...

وای سرم گیج رفت.خدا از شوهرش براحتی نگذره. چقدر با روح و روان و احساس خواهرتون بازی شده☹☹☹

ما سُرخ ترین حادثه فوتبالیم❤❤❤❤❤❤قرار بود فوتبال فقط در حد سرگرمیم بشه یهو پرسپولیس شد تماااام زندگیم و این یعنی افتخار🖐👍

يه شب گفت فردا برا يه روز ميرم ماموريت بگو بابات بياد دنبالت 

من خانوادم اومدن دنبالم ولي يه حسي گفت نرو 

توصيه ميكنم به حستون عمل كنين چون ماخانوما حسمون قويه

نرفتم كليم بحث كرديم كه گفت تونري دلم ميمونه پيش تو 😏

رفتيم بخوابيم يه حسي بم گفت گوشيشو چك كن 


خداجونم بااينكه دوقلوهامو ازم گرفتي ولي بازم شكرت....

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

[QUOTE=88012386]جشن دختر داييم بود سه روز رفتم خونه مامانم مادرم كرج زندگي مبكنه خودم تهرانم اصلا انگارنه انگار&nbs نه بابا بد ب دلت راه نده شاید واسه خواهری چیری فرساده ببین خونه تمیزه یا نه خخخ ولی شکت الکیه

[QUOTE=88012386]جشن دختر داييم بود سه روز رفتم خونه مامانم مادرم كرج زندگي مبكنه خودم تهرانم اصلا ان ...

اين داستان مال يه سال و نيمه و واقعيته

خداجونم بااينكه دوقلوهامو ازم گرفتي ولي بازم شكرت....
يه شب گفت فردا برا يه روز ميرم ماموريت بگو بابات بياد دنبالت  من خانوادم اومدن دنبالم ولي يه ح ...

منم حسم خیلی قویه

خداجونم خودت مواظب پسرمو همسرم باش همیشه سالمو شاد باشن میسپارمشون به خودت

گوشيشو چك كردم روشماره دختره قفلي زدم 

زدم تو تلگرامم ديدم دختره گفتم شايد همكارشه 

بعد گوشيشو چك كردم ديدم پاك پاك

گفتم بذار تلگرامموپاك كنم بعدمال اونو نصب كنم

نصب كردم تمام پياما اومد بالا عكساش 

ديدم فردا داره ميره باش شما هح

خداجونم بااينكه دوقلوهامو ازم گرفتي ولي بازم شكرت....

باش ساعت ٨قرار داشت بره شمال تا خود صبح اشك ريختم فقط 

بيدارش كردم ساعت شش بره سركارگفت بيخيال يكم ديگه ميرم بيا بغلم رفتم روتخت بغلش گفتم خواستب بري لباس گرم بپوش شمال سرده اول دادزد بعد رفتwcانگار شوكه شد بعد اومد گفت غلط كردم گفتم خفه شو البته داد زدم

خداجونم بااينكه دوقلوهامو ازم گرفتي ولي بازم شكرت....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز