سلام با وجود بچه ۸ ماهه دوباره باردار شدم. اینقدر گریه کردم چشمام باز نمیشه. بخدا جلوگیری با کاند.... داشتیم. نمیدونم آخه چطور ممکنه. توی این ۸ ماهی که زایمان کردم کلا ۸ بارم رابطه نداشتیم. از طرفی شاغلم تازه ۲ ماهه برگشتم سرکارم. نمیدونم آخه چطوری رفته توی دل من.
همین الانشم پوستم با بی خوابی ها و بیقراری های پسرم کنده آخه چطور دوتاشونو باهم بزرگ کنم. همش به خودم دلداری میدادم نهایت یک سال دیگه سختمه پسرم بزرگ میشه این روزا میگذره حالا دوباره همه چی از نو شروع شده
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد ....... من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
دوست منم اینجوری باش ولی میگفت وقتی به دنیا اومد بزرگه خیلی کمکش میکرد
یادتونه نوشتم یه دوست دارم اسمش مریمه و متولد اسفند که تو دبیرستان رشت باهاش دوست شدم، گمش کرده بودم و خیلی دنبالش بودم؟پیداش کردم به سختی😍زنگ زدم باهاش حرف زدم بعد تو واتس بهم پیام میدادیم اون بیشتر فرم پایان نامه شو میداد تا من بدم به دوستام پر کنن، بعد دیگه جواب نداد و رابطه شو قطع کرد 😅 بعضی وقتا حالم از محبتی که اشتباهی نثار یه عده کردم بد میشه...ولی خب من انسانم و ذاتا اهل محبت به دیگران ❤️ان شاالله محبت اهلبیت تو زندگی هامون جاری باشه 😍😻😘
حالا که دیگه باردار شدی به چیزای بدش فکر نکن، تا موقع زایمانت پسرت یک سال و نیمشه اوضاع بهتر میشه بعد معمولا بچه های پشت سر هم آرومتر میشن واقعا سختیش یک ساله ایشالا که جفتشون همیشه سلامت باشن
عروس عموی منم جلو گیری داشت از موعود پریودیش گذشته بود و بیبیچکش مثبت شده بود رفت ازمایش داد گفتن منفیه رفت دکتر گفت هورمونات بهم ریخته
رو کلمه دوست دارم رمز گذاشتیم مثلا وقتی جلوی جمع نمیشه بگه دوسم داره میگه هوا چقد گرمه از این دیونه بازیا که هر کس تو رابطه اش داره:)شاید وقتایی که بیرون بودیم روزی صد بار گرمش میشه ! حتی یادمه یروز برف میومد و باهاش قهر بودم و با فاصله از هم راه میرفتیم وسط خیابون یهو داد زد و گفت< ای خدا خودت شاهدی که چقدر گرمه >کسایی که دورو برمون بودن با تعجب نگاش کردن فقط من بودم که گفتم منم گرممه(:❤ رمز واقعی منو شوهرم
به همه بگو خودت خواستی دوتا پشت هم بیاری تا بعدا با خیال راحت به مارت برسی به همه بگو نمیخوام شب بیداری ها و سختی هام هی تکرار بشه چون دو تا بچه میخواستم گفتم با هم بزرگ بشن و من بعدا با خیال راحت به زندگیم برسم