یک ماه پیش عقد داداشم بود و مهمون خیلی داشتیم همه تو سالن بودن منتظر بله عروس ک عاقد گفت عروس خانوم آیا وکیلم منم دیدم هیشکی حرفی نزد گفتم عروس رفته گل بیاره دیدم همه نگاها برگشت طرفم و سالن ساکت هیچ صدایی نمیومد ک پسرخواهر۶ سالم گفت خاله عروس رفته گل بچینه یهو سالن ترکید همه خندیدن خدا شاهده اون لحظه دلم میخاست قندا رو بکنم تو حلق عروسمون خیلی لحظه دردناکی بود😢😭😢😭