دلم برا غریبی خودم می سوزه من از خانواده خودم گذشتم تا به شوهرم رسیدم فکر میکردم عشق برام جای همه چیز رو میگیره الان هم خیلی دوستش دارم و اصلا مشکلی با اون ندارم خوشبختیم بخدا فقط نیش و کنایه فامیلش همیشه شکنجه ام میده مگه من چی کار کردم که جوابم این ربرخورده
عوضی بیش نیست خواهری چندبار کنفش کردم دمش دراز شد چون مادرشوهرم اعتقاد داره اینا خواهر برادرن اگه حرفی بزنم متهم میشم به بدبینی اما جالبه من به همه نامحرمم 😏خصوصا داماداش جواب سلام هم که میدم زیر چشمی نگام می کنه تعریف از خود نباشه چون تو کل خاندانشون از همه زیباترم شاید فک میکنه بقیه عاشقم میشن😂😂😂😂هرچند یبارم ازم سوال کرد دامادم چیزی بهت نگفت گفتم نه مثلاً چی گفت رو بش ندی خیلی نگات میکنه حالا بدبخت اصلا اینجور آدمی نیست .کافر همه را به کیش خود پندارد
پس توام با شوهرش همون کارارو بکن ک اون برای شوهر شما میکنه بلکه بشینه سرجاش اینجوری شاید بهتر باشه چون شما خوشگلی .عوضی عقده ایه حالم بده میشه اینکارارو رو واسه برادر شوهر میکنه یا میخواد حرص شما در بیاره یا چشمش دنبال شوهرته
شوهرش رشته احیانا
بخدا شوهر خودش ده بار با منو شوهرم درد و دل کرده که من نمی خواستمش اینو و مادرم مجبورم کرده زن بگیرم ولی من حتی یک بار هم این حرفای برادر شوهرم رو نخواستم به گوشش برسونم برعکس همش جلوش میگم شما زوج خوبی هستید و خدا برا هم شما رو ساخته و چشم حسود ازتون دور باشه ولی اون بارها نشون داده از من خوشش نمیاد
