منم داشتم اما بعضی وقتها میرفت بالا....همین جوری که میگفتی میشدم...نمیخوام بترسونمت....تا ماه سوم اینجوری بودم....باید فشارت رو بگیری تا مطمئن شیم.....بعدش رو تجربه خودم میگم....رو ذهن بچه ام تاثیر داشت....اما من بی تجربه بودم نمیدونستم.....الان چند وقت پیش بردمش دکتر گفت یه اتفاقی تا ۳ماه اول برا بچه ت افتاده....من فکر کنم همین فشارم بود....حالا یه امتحان کردن ضرری نداره...تا اینجوری میشی بگیر....و وقتی اینجوری میشی رو پهلو چپ بخواب و دراز بکش....من بیشتر موقعه هایی که یهو از جام بلند میشدم اینجوری بودم....و نمیفهمیدم یهو میدیم سرم گیج میره چشمام سیاهی گام های بلند بلند بر میدارم....کم خونی که نداری....من کم خونی هم متاسفانه داشتم
همه چیز هم تو بارداری نخور....مثل برنج ونون ماکارنی و خیار شور و غذاها و ساندویچ های بیرون....اگه میخوای بچه ت باهوش شه و بعدا مشکل پیدا نکنه.....سالم بخور....میوه و مغزیجات و گوشتو ماست بخور....خصوصا مغزیجات گوشه لپت باشه....یه نصیحت دیگه مثل من دیونه بازی در نیار و همش پای گاز باشی غذا بپزی...یا خونه جمع کنی یا هزار کار نکرده....به خودت استراحت بده.و هر دو ساعت ۵ دقیقه آروم راه برو بعد ۳ ماهگی..و به شوهرت بگو کارات رو بکنه....یا کسی غذا برات بپزه....مامانت یا کسی نیومد ....الکی خودت رو بزن به مریضی و بگو خونریزی دارم....ازمن نصیحت....اگه میخوای بچه آروم و باهوش داشته باشی...و زجر نکشی....غذا حواست باشه....اینایی که گفتم بخور.....ایناهم نشون شوهرت بده....حتما انجام بده ....مگرنه بعدش خودت اثراتش رو بچه ت میبینی.....الان شوهرم من اینقدر ناراحته....میگه هم من و هم تو بچه بودیم....کسی هم راهنمایی نکرد...خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی شوهرم ناراحته....هر روز میگه...اخه سختی ها رو میدید