من 1 ساله عقد کردم با خانواده شوهرم تقریبا صمیمی و دوستانه رفتار میکنم . چند ماه پیش یه دفه شوهرم گفت میری دم کوچه نون بخری ؟؟؟من چون تو مجردیم چند باریم نون خریده بودم واسم زشت و عار نبود که برم نون بخرم.رفتم خریدم واومدم کلی هم از من تشکر شد . الان واسه شوهرم خونه مادر شوهرم مهمون اومده .مادر شوهرم به من میگه برو نون بخر واسشون هر چی به شوهرت میگم پا نمیشه .میگم خب به برادر شوهرم بگو میگه برادر شوهرت دیرش شده باید بره سرکار .یکم این پا اون پا کردم که مادر شوهرم خجالت بکشه که به من میگه اما انگار ن انگار . اخرش لباس پوشیدم که برم بگیرم برادر شوهرم صدام زد خودش رفت خرید . نمیدونم چرا حس میکنم احترام ندارم . مثل یه عروس باهام رفتار نمیشه . اینم بگم من چون خونمون دوره هر کقت میام خونه مادر شوهرم حداقل دو سه روز میمونم .الانم عیده بخاطر دیدو بازدید هاشون مجبورم تا 13 بدر بمونم .
عزیزم فقط میتونم بگم ۱۳روز عیدو اونجا نمون براش عادت میشه من ده ساله ازدواج کردم ی روز مونده به عید میریم چهارده پانزدهم عید بر میگردیم ده ساله همینه اوضاع انگار من عید ندارم چون از اول عادت دادم العانم زیر بار نمیره
آنان که به روزگار ما خندیدند باشد که به روزگارشان گریه کنیم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.