ما الان نامزدیم و من کرمانشاه درس میخونم هفته پیش کلاسامون تموم شد بعد مادرشوهرم اینام گفتن چهارشنبه میرن شمال (ینی بیست و دوم) بعد من اومدم قم که نامزدم تا بیست و هشتم که میره سر کار تنها نباشه ولی از همون چهارشنبه شروع کردن به عقب انداختن روز رفتنشون تا الان که میگن همه با هم سه شنبه بریم بعد از طرفی قرار بود من و نامزدم با هم سه شنبه بریم شمال که الان اینا اینجوری کردن نمیشه تازه هییییچ کاری هم ندارن فقط برا اینکه با ما بیان اینجوری کردن به نظرتون چیکار کنم آخه کی دوس داره اولین مسافرت زندگیش مادرشوهر کنارش باشه😑😑
خب شما بگید ما داریم میریم شیراز دو تایی
خب نامزدت بوق اعتراضش رو به گوش اهالی برسونه
خب مسافرت خودتو کنسل کن
به نامزدت بگو تا به مامانش بگه
تازه همشم تو خونن من یه حموم نمیتونم برم
اینو بگمممم تا همین دیروز نامزدم بعداز ظهرا آژانس خانوادش بود هی میبردشون اینور اونور من که دیگه دیوونه شدم از دستشون
نه... ولی چی بگم با اونا درک کنن که حالیشون نی
شما مقصدو عوض کنید. به شوهرت تو خلوت بگو دلت یه مسافرت دوتایی میخواد
تازه ما قرار بود چهارم عید برگردیم بریم تهرانو بگردیم بعد رفته به مامانش گفته مامانشم گفته نه الان نرین تابستون برین منم بعدا بهش گفتم اگه قراره تابستون بریم من اصلا باهات نمیام میرم بقیه عیدو پیش خانواده خودم
اوف شوهر مستقل داشتن هم نعمت به خدا من شوهرم نمیذاره خانوادش اصلا حرف بزنن خدایا هزارمرتبه شکرت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
