پس بچت چی
عزیزم طلاق نگیر. خدا مادرتو رحمت کنه.
می دونه که خیلی دوسش داشتم تا حالا دوام اوردم. میدونه که از بچه بازی بدم میاد وقتی بهش گفتم من نمیام دنبالم نیا .(چون من شهرستان خونه بابام هستم الان این پنجشنبه مراسم داریم) اولش گفت باشه میام بچه ام و میگیرم میارم تهران. گفتم من کلا نمیام نمیتونم باهات زندگی کنم فکر کرد چون خیلی داغونم به خاطر از دست دادن مادرم. گفت جهنم بمون.وقتی دلیلمو گفتم به غلط کردن افتاد . ولی کلا تو ت ل گ رام و لیست تلفنها و مسیج بلاکش کردم نمیخوام رامم کنه بر نمیگردم تمام.
بزرگ میشه. مگه ما بدون مادر نموندیم انگار منم مردم و مادر نداره.باباش فکرشو کنه با اینکه خیلی دوسش دارم پسرمو
ولی نمیتونم توهین به مادرمو تحمل کنم بخدا مادرم خیلی احترامشو نگه می داشت خیلی .
خودش هم پشیمونه ولی باور کنید نمیتونم با این قضیه کنار بیام.مادرم عرض بیست روز سرطان گرفت و ...
😢😢هیچی برام دیگه مهم نیست بچه اشم ببره فقط نبینمش.
خدا مادر عزیزتو رحمت کنه عزیزم،بابا در قید حیات هستن؟بهه نظرم شوهرت خیییلی بی رحمه که درحالیکه عزادار مادرتی بهش فحش داده و الان به جای اینکه بهت دلداری بده داره اینجوری رفتار میکنه به نظر منم یه مدت بمون شهرستان تا متوجه کار زشتش بشه عجول تصمیم نگیر فقط فعلا برنگرد
سلام استارتر
مهمتر از هرچیز خودت و شوهرید
اگه تو این ۱۳ سال اغلب خوب بودید، اگه ناراحتیت ازشوهرت فقط همینه که برای مادرت کوتاهی کرد...و چندتا چیز مشابه ؛ بنظرم اصلا نباید بخای جدا شی
بریدم نه اگه بگم نمیدم لج میکنه. شاید سر بچه اذیتم کنه ولی هیچی ازش نمیخوام کارت بانک و یه انگشتر پیشمه اونا رو هم میدم به خودش. خونه زندگی همه پیشکشش.بره حرف خانوادشو گوش کنه بازم گوششو پر کرده بود برادرش حرفمون شد به مادرم توهین کرد.اومدنی هیچی باخودم نیاوردم همه طلاها رو هم گذاشتم اومدم. ولی با همسایه ام خدافظی کردم گفتم که برنمی گردم تعجب کرد . گفتم قضیه رو و خیلی تعجب کرد. از یکماه پیش تصمیم و گرفتم.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
