من متاهلم عین توبودم تصمیم داشتم ازدواج نکنم
ولی ی خاهر داشتم که هرروز باعث عذابم بود بخاطرش حتی قرص خوردم بمیرم
وقتی اول راهنمایی بورم به همه فامیل گفت حتی ب پدرم گفت ک شادی حامله س!!!اومد ب مدرسه مون گفت مامانم منوفرستاده این شناسناممه بابامم دم دره ازپنجره نگاش کنین میبینین روش نشدبیاد بالا شادی حامله س جمعش کنین
کلی کتک خوردم....
درحالیکه روح مامانم خبر نداشت ب بابامم گفته بود میادمدرسه مدارکشو بده...
من دوسال بعدش توفیلم حضرت مریم دیدم مریم ب فرشته میگه چطورمن حامله م وقتی هیچ مردی منو لمس نکرده
ینی من تاچندسال بعدش نمیدونستم رابطه چیه فک میکردم پسرالمس کنن ادم حامله میشه حتی نمیدونستم بوسه و لب و اینا هست... انصاف بود اون تهمتا؟؟؟
انقدر ناراحت بودم ک سالها باهمه شون قهرکردم
بعدهافهمیدم روح مامان بابامم خبرنداشته
این فقط یکی از بدیاش بوداااا
انقدررررررررررر اذیتم کرد ک نگو
مجبورشدم ازدواج کنم
ازدواج بدی نداشتم ولی خب فهمیدم مردا ارزش ندارن بخاطرش عمرتوبزاری جوونیتو بزاری
ب ی جای خوب تو زندگی برس دستت توجیب خودت باشه
اونوقت سنت هم زیاده براحتی میتونی تصمیم بگیری
90 درصدمردا آشغالن