2777
2789
عنوان

کاش میشد کاری کرد😔😔😔

430 بازدید | 29 پست

خانما میخوام یه چیزی تعریف کنم و آخرش راهنمایی میخوام


خیلی طولانی توضیح دادم ، چون دوست دارم لحظه به لحظه اون روز رو تعریف کنم


راستش چند روز پیش توی مرکز سونوگرافی یه کودک کار رو دیدم که قبلا هم همون منطقه دیده بودمش ، سری قبل هم با دمپایی های پاره ، توی این سرما

سری قبل هم در حال فروختن فال بود ، بهش گفتم واسه عیدت کفش خریدی؟ گفت ما افغانیا که عید نداریم ، ازش پرسیدم مگه افغانی هستی؟ گفت آره بهش گفتم مگه افغانی و ایرانی چه فرق داره ، گفت ما هیچی نداریم ، بهش گفتم میخوای برات کفش بخرم؟ چندبار گفت نه نمیخوام گفتم اشکالی نداره که ، بعدش گفت کی؟ گفتم هرموقع کارم اینجا تموم شد ، تو برو بالا کارم تموم شد میام تو خیابون پیدات میکنم ، خلاصه که من از ساعت ۳ عصر تا ۵ونیم معطل شدم ، تو این مدت چندبار اومد پایین ببینه من هنوز هستم یا نه ، دفعه آخر گفتم برو دنبال کارات من میام پیدات میکنم ، گفت مامانم میگه پولشم بدی خودم میخرم گفتم نه میخوام با هم بخریم ، گفت میخوای شمارمو بدم بهم زنگ بزنی 😅😅 گوشی قدیمی شو از جیبش درآورد و از توش شمارشو دونه دونه برام خوند و رفت  .. منم سونوم که تموم شد میخواستم برم خونه ، نمازمو نخونده بودم ، گفنم میرم برمیگردم یا بهش زنگ میزنم یه روز دیگه بریم ولی پسرم میگفت که باید بریم برای اون آقاپسر کفش بخریم ، حدود ۵ ، ۵ونیم بود ... خلاصه که نمازم اون روز قضا شد ولی قشنگترین قضاشدنی بود که میشد بشه ...

با پسرم رفتیم یه خیابون بالاتر و بهش زنگ زدم و خودشو بهمون رسوند و رفتیم کفش بخریم ، توی راه از خانواده اش پرسیدم و اینکه پدرش چه کاره هست ، آخرسر ازم پرسید خاله شما معلمی؟ گفتم نه چطور مگه گفت لباساتون مثل معلماست .

 راستش من از ظهرش دکتر بودم و کلی هزینه دارو و دکتر و سونو داده بودم و ۶۰ تومن بیشتر تو کارتم واسم نمونده بود چند مدل کفش سایز پاش انتخاب کرد اولی رو گفت ۸۰تومن ، بنده خدا چشماش از تعجب باز مونده بود ، خلاصه که یه مدل که دقیقا ۶۰ تومنی بود خریدیم و پوشید و یه دونه فال هم به پسرم داد و سریع از مغازه بیرون رفت ، با اینکه چشمش دنبال اون کفش ۸۰ تومنی بود ولی وقتی ازمون دور میشد میدیدم که نگاهش به کفشایی بود که پوشیده ، حتی ازمون خداحافظی نکرد نمیدونم از ذوقش بود یا یادش رفت ،،،، 

ولی از اون روز مدام تو سرم میچرخه که چطور میتونم به اینجور بچه ها کمک کنم؟!!! 

خصوصا به آقاابوالفضل کوچولو

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آفرین بهت 

تعدادشون خیلی زیاده کودکان کار 

آدم دلش به درد میاد 

اونهایی که دستشون می‌رسه بیخیالن

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ، به شکوفه ها ، به باران برسان سلام ما را ....

این قضیه رو به خواهرم گفتم و گفت میتونه کمک کنه که براش لباس هم بخرم ولی نمیدونم این کار درسته؟

نمیدونم دوست دارم یه کمک درست و درمون کنم بهشون ولی چیزی به ذهنم نمیرسه 

بخاطر همین ازتون راهنمایی میخوام

وقتی یادم به اون دستای خشک و ترک خورده کوچولو میفته انقدر غمگین میشم که چرا تو این مملکت بی صاحب کسی متولی این بنده های خدا نیست

کارت بینهایت لایک داره عزیزم

انشالله ک خدا بیشتر بهت بده و بازم کار خیر انجام بدی


کودکان کار وقتی میبینین حتی اگه شده ی غذا مهمونش کنین کلی ثوابه.

لطفا واسه برآورده شدن حاجتم صلوات بفرستین.🙏
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792