یکسال بعدنامزدیمون رفتیم دادگاه به غلط کردن افتادوخودم پشیمون شدم برگشتم سه سال نامزدبودیم وسه ماه پیش عروسی کردم والان یه ماهه قهرم خونه بابام خیلی مشکل داریم مشاورفرستادش روانپزشک ودارودادافسرده اس الان میخام برگردم ب زندگیم میگ جداشیم باهم فرق میکنیم ونمیتونیم بهم ارامش بدیم،حرفایی که من اول نامزدی بهش گفتم!خسته شدم خانماچیکارکنم خیلی درددارم هیچکی ازدلم خبرنداره انگاردارن جیگرموتیکه تیکه میکنن
خب وقتی میگه جداشیم چاره ای نیست...مهریتوبگیر حتما
خودت و پیر ی ادم بیمار نکن...جدا شو زندگیتو دوباره بساز
مشكلتون چيه؟ چرا رابطه ى بيمارو ادامه داديد، همون موقع نامزدى بايد دندون لق و ميكشيدى مينداختى بيرون
چرا نمیتونید به خم آرامش بدید
سعی کنید بتونید
چرا تو این مدت که داروی افسردگی میخورد چرا همراهش نبودی؟ کمکش میکردی ازین وضعیت نجات پیدا کنه
خیلی بد وضعیتی شده کمتر پسری هست میل و رغبت ب ازدواج داشته باشه...انقد کیس واسشون ریخته ک تا ی ذره زن و زندگی واسشون عادی میشه سریع میگن طلاق...وضع اقتصادی هم خیلی دخیله
چی بگم اخه کاش موقع نامزدی میدیدی انقدر اختلاف هس جدا میشدی تاالان
چند سالته؟
عزیزم اگه واقعا دوستش داری بچسب بزندگیت کمکش کن درست بشه انشاالله خدا هم کمکت میکنه
دوره نامزدیتون هم طولانی بوده پس همدیگه رو خوب شناختین اگ ب درد هم نمیخورین همین اول راه جداشین بهتره این رابطه بیمار و ادامه ندین ک جز ضرر و ناراحتی هیچی نداره به نظرم حتی نباید عروسی هم میگرفتین
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
