پس عزيزم اينو بدون اون خيلى بيشتر داره اذيت ميشه
ماها دست خودمون نيست ممكنه طرفو از دل و جون دوست داشته باشيم ولى ناخواسته اذيتش كنيم، من شخصا خيلى شوهرمو اذيت ميكردم تا جايى كه داشتم از دستش ميدادم ولى گناهى نداشتم مريض بودم و هستم اگه الان ساكتم ديگه گير نميدم حرفى نميزنم دعوا درست نميكنم چون ميترسم از دستش بدم ولى به جاش دارم تو خودم ميريزم و اين خيلى براى ما بدتره
مجبورم انقدرررر خودمو خسته كنم كه شب بيهوش بشم وگرنه انقدر فكر ميكنم كه تا صبح ديوونه ميشم و نهايتش ممكنه صبح دعوام بشه با كسى
به همه مشكوك بودم همش فكر ميكردم پشت سرم دارن يه كارايى ميكنن
حالا الحمدلله كه مشكل شوهرتون در حد نرماله من يه تايمى حاد شده بود كه شبا چنان حراس ميگرفتم كه از خواب ميپريدم و داد ميزدم
يا تو طول روز يهو انقدر اين ترس الكى بهم فشار ميورد كه بيهوش ميشدم بدون دليل خاصى البته اين اتفاق تو كل عمرم ٤ بار افتاده
خلاصه اگه دعوا يا اخلاق بدى توش ميبينين دست خودش نيست اون ثانيه به ثانيه به هر چيزى به بدترين شكل ممكنه فكر ميكنه به بدترين اتفاقى كه ميتونه بيوفته
راهش غير از مصرف قرص اينه كه سرگرم زندگى بشه و شما هميشه بهش دلگرمى بدين و دركش كنين اين تنها راهيه كه ميتونه يكم آروم شه