گفت که دستهای زیادی رو به بالاست که برات دعا میکنن یه دسته دعای بد یه دسته دعای خوب یه مرد بد ذات و کثیف هم افتاده برات که خوشبخت هم نیست و داره برات دعای بد میکنه ولی چون به خاطر بدذاتیش هست به خودش برمیگرده یه روزی منم بهش گفتم ساراجان اون دسته و اون مرد بد خانواده نامزدم هستن و اون مرد بد هم نامزدم هست گفت ستاره ت خیلی تاریکه به خاطره ازدواجت با این آدم ولی به محض تموم شدن کامل رابطتت بلافاصله روشن میشه ستاره ی بختت و روزهای و آینده خیلی خیلی خوبی در انتظارت هست و خیلی موفق و خوشبخت میشی ولی بابد به طور کامل این آقا از زندگیت بره چون من دارم از نامزدم جدا میشم