2777
2789
عنوان

تاپیک دردل

177 بازدید | 15 پست

سلام..همینجور که حدس میزنین راجب مادرشوهره...تو پست اول مینویسم..

ما با مادرشوهرم تو یه ساختمونیم..ایشون جوون هستن ۴۵ سالشونه و هیچ مشکلیم ندارن شوهرشونم بسیار جوون و پولدار ...اینارو میگم که بدونین هیچ نیازی به بچه هاشون ندارن..۳ تا بچه دارن هر سه پسر و شوهر من بچه اول که خیلی احترام میذاره...مشکل من الان اینه که ایشون هر وقت اراده میکنه جایی بره شوهر من باید ببرتش..با اینکه خودش گواهینامه و ماشین داره ولی میترسه رانندگی کنه...امروز جلسه اولیا مدرسه پسر کوچیکشون بوده شوهر من از ساعت ۱۲ رفته نشسته پشت در منتظر ایشون تا کارشون تموم بشه..در صورتیکه دیشب میگفت اسنپ ببهم تخفیف یه سفر ۵۰ درصدی داده ولی اونو میخوام بذارم برم خونه دوستم...ولی مشکل بزرگتر اینه که شوهر من میگه توهم باهام بیا که من تنها نباشم...امروز یکم بحث کردیم و من نرفتم...الان اگه رفته بودم ۳ ساعت و نیم تو ماشین پشت در مدرسه نشسته بودم.....

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

با پسر دومش فعلا قهره...ما هر روز میریم خونش مگه موارد نادر...یبار شوهرم ۵ دقیقه قبل ازینکه من برم رفت..تو این ۵ دقیقه که من نبودم پریده بود به شوهرم که تو نمیای ببینی مامانت مردس یا زنده...حالا فک کن ما روز قبلش اونجا بودیم و روزهای قبل تر...شوهرمم معمولا هیچی نمیگه بهش اون روز دیده بود داره حرف غید منطقی میزنه باش بحث کرده بود..خلاصه قهر کردن باهم...فرداشم مهمون از شهرستان داشتیم که هم خونه اونا میومد و هم خونه ما هر کدوم به وعده...ما ماشین نداریم و اینا همش میگن ماشین ما افتاده تو پارکینگ ماشین میخواین چیکار...صبح با پسر دومش رفت خرید با اینکه میدونست منم مهمون دارم و خرید دارم یه کلمه نگفت شماهم اگه خرید دارین بیاین بریم...ما مجبور شدیم پیاده بریم و کلی خرید و بارو اوردیم شوهرم پیش من کلی خجالت کشید چون خانوم قهر بود بامون

فقط همین نیست...امپول میخواد بزنه...دکتر بره خرید بره برای هر کاری همین بساطه ...صبح به صبح ما با زنگ ایشون از خواب پا میشیم ...اگه یه روز نریم خونش بش بر میخوره و غر میزنه

فقط همین نیست...امپول میخواد بزنه...دکتر بره خرید بره برای هر کاری همین بساطه ...صبح به صبح ما با زن ...

منم مامانم با عروس میشینه خداشاهده تا حالا هیچی ازشون نخواسته خونشون هم نمیره که یه وقت فکر نکنه دارن دخالت میکنن

هرجام برن منم باید برم مگه نه شوهرم ناراحت میشه ازم...مبگه نیا ولی ناراحت میشه ..خب یه موقع ظهره من خوابم میاد اون همون موقع اراده میکنهه باید بره هایپر..همون موقع که میگه باید بریم مگه نه قهره

باید خونتو جدا کنی چون با شوهرت به مشکل میخوری من دختر خالم همینطوره طفلک مادرشوهرش خیلی اذیتش میکنه ...

فعلا نمیتونم ولی مخشو زدم بریم شهرستان..راضیه ولی میگه باید پول جمع کنیم اونجا خونه بخریم من مستاجری سختمه

فعلا نمیتونم ولی مخشو زدم بریم شهرستان..راضیه ولی میگه باید پول جمع کنیم اونجا خونه بخریم من مستاجری ...

آره اگه بری مشکلت حل میشه مادرشوهرتم بعدا از کرده ش پشیمون میشه قدر شماها رو اونوقت میدونه انشالله خدا کمکتون کنه خونه دار بشین

آره اگه بری مشکلت حل میشه مادرشوهرتم بعدا از کرده ش پشیمون میشه قدر شماها رو اونوقت میدونه انشالله خ ...

انشالله واقعا...بعد ببینه پسر دومش چه گلی به سرش میزنه...به خدا انقدر اونروز دلم سوخت که ما ماشین نداشتیم یه تعارف نزد کسی که دم به دقیقه داره زنگ مارو میزنه...حتی تو فروشگاه دیدیمشون..بعد ما اینهمه بارو پیاده اوردیم تو خونه..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز