بازیهای خوبی داشت یادش به خیر الان چیه هیچی
من اینقدر بچه مثبت بودم الانم هیچکاری نمیکنم😂😂😁 از پشم که فارغ بودم همیشه چون کم مو هستم ولی ارایشو نمیزاشتن تا اول دبیرستان ولی بعدش کم کم دیگه عادتشون دادم😁😁
من یه بار در دبیرستان نیم بوت قهوه ای اونم تیره خریده بودم عاشقش بودم مدرسه که میپوشیدم کلا زنگ های تفریح بیرون نمیومدم که منو نبینن حتی واسه توالت و آب خوردن آخرش هم ناظم خودش اومد سر کلاس بهم گفت از فردا نپوش خداییش که ظلم کردند بهمون!!!!
دفتره خاطرات قفل دار یادتونه من دفترمو دادم به دوستم واسم خاطره بنویسه فرداش آورد یعالمه برچسب خوشگل نقاشیایه قشنگ واسم زده بود بعد گفت دفترتو دادم پسرداییم واست نقاشی بکشه وایی منو میگی حس میکردم یه جنایتکارم 😨بردم دفترمو تیکه تیکه کردم از ترس اینکه یه پسر واسم نقاشی کشیده 😂😂😂
یزره رو پاهام مو بود.. خیلی کم ..مامانم نمیزاشت بزنم اخه بچه بودم ابتدایی فک کنم... اما پای زنای دیگه رو میدیدم مو نداشت حسرت میخوردم 💔😑😩فک کردم میتونم با فندک زره زره بسوزونم موها رو ک پاهام خوشکل بشه😿 ولی مامانم دید گفت داری چ غلطی میکنییییی👿👿👿 گفتم هیچی سردم شده دارم خودمو با اتیش فندک گرم میکنم 😐😐 تو گرمای تابستون
خل بودم نه؟؟/:😐😂😂😂😂😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
