سلام ما دوتا بچه ایم که خواهرم ازم کپچیکتره.
۵ ساله ازدواج کردم. من و همسرم و همینطور خانواده هامون تحصیل کرده هستیم. یه مشکلی که در روابط خانوادگی اذیتم میکنه، راحتی بیش از حد و نداشتن آداب اجتماعی خانوادمه.
برعکس خانواده همسرم که بشدت اهل احترام و ادب و آداب اجتماعی هستن. نمونه کوچیک ساده ش اینه که مثلا خانواده من، همیشه و همه جا و با همه افراد، راحت و خیلی صمیمی برخورد میکنن.
بجای بفرمایید، میگن بیا. بجای میل بفرمایید میگن بخور. بجای بله یا جانم میگن ها. بجای ممنونم... هیچی نمیگن.
متاسفانه اهل تشکر نیستن. برعکس مادرشوهر و پدرشوهرم که حتی وقتی سر میز شام میخوام برم یه قاشق بیارم هزاربار التماس میکنن توروخدا بشین ما میریم و نمیذارن بلند شم، خانواده من به هر بهانه ای به همسرم دستور میدن.
من تا الان یکبار چایی نریختم خونه مادرشوهرم.
اما تا شوهرم میره خونه بابامینا، هزااارتا کار میگن بهش. بیا انتنو درست کن. بیا اینو درست کن. این میخ رو بزن.
یا مثلا وقتی بابامینا میان خونه ما، به همسرم میگن پاشو ما رو برسون تا فلان جا
یا بیا مبل رو درست کن که بخوابم خوابم میاد.
میوه میاری میگن فلان میوه رو میخوام ندارید؟
یه چیزی میخری جلو همه میپرسن چند؟
یا تا یه چیزی برات میخرن و میگی خب چقدر هزینه کردید برای ما.... میگن انقدر شد بریز به کارتم...!
نمیگن حالا باشه و چه عجله ای و این حرفها.....
خانواده من برن مهمونی، میگن غذا رو زود بیار دیگه گرسنمونه، البته با خنده و شوخی. کلا زیاد شوخی میکنن خونواده م. اینا خیلی برای من سخته. کل خویشاوندان ما همین مدلی هستن.
خیلی تو روابطم به مشکل میخورم. مخصوصا که خانواده همسر من خیلی خیلی تعارفی و محترم هستند.