من زن عموم عاشق زغال و مهر بود . مهمونی هرکس میرفت مهراشونو مث موش میجویید
من هروقت اقامون میومد سمتم عق میزدم اولا نمیدونستم.متلا تو خونه نشسته بودم راست راست واسه خودم این بنده خدا میومد خونه من افقی میشدم و عق میزدم... بعدها فهمیدم ب این بنده خدا ویار دارم البته اصلا بهش نگفتم... دقایق اول حالم بهم میخورد بعذش عادی میشد!
حالم از مرغ و بوي يخچال و ظرفشويي بهم ميخوره
من شدید لواشک و چیزهای ترش دوست دارم الان... یک شب تا صبح برنامه ریختم که تا صبح سد برم خرید لواشک بخرم , تو غرفه تا لواشک دیدم باز کردم خوردم داشتم میخوردم از این آقاهای تو فروشگاه ها اومد فکر کرد دزدم کع دارم تند تند میخورم گفت خانوم بیا صندوق حساب کن , گفتم بازم خرید دارم گفت پس پوستش رو بده من تا اومدی رو چیزها حساب بشه😒😒😒
من خودم از بوی و قیافه مرغ هم خیلی بدم میومد. بنده خدا شوهرم غذا مورد علاقش زرشک پلو با مرغ سوخاریه .تو این ۶ ماه فقط ۲ بار زوری براش درس کردم.تازه تو دلم کلی فوشش دادم
بوی شوهرم اویل تا هفته 12 . خیلی برام ازار دهنده بود همش میگفتم بو عرق میدی
عکسای عروسیمم میدیدم حالم بد میشد
من ویار خیلی بدی داشتم از همه حالم بد میشد ولی از بویه شامپو بدن گلرنگ خیلی خوشم میومد
وای نگو من چهار ماه اب نخوردم صدای آب ریختن از آب سرد کن دیونه ام میکرد بوی مایع دستشویی پرتقال دیونه ام میکرد
من از سوزن قفلی بدم میومد اصلا کسی میگفت سوزن قفلی بالا میاوردم
