2777
2789

سلام  پسرمو از اول دی مهد میبرم خیلی اونجا رو دوست داشت با ذوق خنده میرفتیم یک ماه یک روز درمیون بردمش الان سه روزه که تا دم مهد خوشحال میاد ولی نمیره بالا گریه میکنه . وقتی بهش میگم اشکال نداره بریم خونه باز میره سمت پله ها که بره بالا ولی وسط راه پشیمون میشه. من دو ماه دیگه مرخصیم تموم میشه پسرم دقیقا دو سالشه . به نظرتون چیکار کنم ؟ مشکل از کجاست؟

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مهد که برای من فقط مریصی داشت و بس..

مهربون باشیم با هم...در حد یک توقف با ماشین واسه خانمی که با کالسکه از خیابون رد میشه...در حد یک لبخند زدن به بچه ای که مامانش دیر اومده دنبالش تو مدرسه...در حد دادن یک دستمال به خانمی که تو اتوبوس دنبال دستمال تو کیف اشه...مهربون باشیم در حد کوچک...ولی همین کوچک ها ایران رو زیبااا میکنه.

از مهد مطمئن هستید؟ من دخترم بار اول سه سالش بود تصمیم گرفتم بذارمش مهد دم خونمون ساعتی بره بازی کنه بعضی روزا‌ دو سه بار بردمش خیلی خوب بود البته نمیذاشتن من باهاش برم میگفتن باید یواشکی بری منم نمیدونستم این کار درست نیست خلاصه دو سه بار رفت با گریه و اینا ولی یواش یواش خوشش اومد از محیط و بازی و اینا یه روز تا رفتم دنبالش گفت من دیگه نمیرم یه پسر شش ساله زده بودش خودش بهم گفت . دیگه اسم مهد میاوردم میترسید منم ولش کردم تا پیش دبستانی .انقدر وسواس نشون دادم تا یه جای خوب پیدا کردم تازه فهمیدم اون مهد کذایی چه فاجعه ای بود معلم دخترم یکماه دائم باهام در تماس بود تا اضطراب دخترم برطرف شد حتی بعد دیدم یه بچه دیگه وضعش خیلی بدتر بوده مامانش کلا میومده همراهش . میخوام بگم برای والدین خیلی بلبل زبونی میکنن ولی ازشون مطمئن بشید خصوصا بجه تون خیلی کوچولویه این که هم میخواد بره هم نمیره به نظر من از یه چیزی زده شده اونجا

اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚

حتما مهدخوبی نیست.خواهرزادم یک سال مهدنزدیک خونمون میرفت .گفت دیگه نمیرم.براش سرویس گرفتند مهد جدید فاصله اش زیاد بودولی خواهرزادم خیلی دوستش داشت.بعدش فهمیدیم هرچی درمورد مهد نردیک خونمون میگفت راست بوده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز