سلام من دوماهه مامان شدم از وقتی این بچه به دنیا اومده این مادرشوهر من منو کشته انقدر گفته اینکارو بکن اونکارو نکن هر چی میگه اگه انجام ندم ناراحت میشه و میگه ما همش به مادرشوهرمون چشم میگفتیم. دیروز با مامانم رفتم عیادت یکی از فامیلای مامانم بچه رو هم باخودم بردم وقتی برگشتیم خونه مامانم. مادرشوهرم زنگ زدم چه خبر مامانم گفت رفته بودیم عیادت.گفت شما نباید بچه رو میبردید لازم نکرده بود بچه رو ببرید مرضیه دیگه چیشده دیگه جایی میره.میاوردید من نگه میداشتم بچه رو ی ساعت. حق نداشتید ببرید.همه اینارو به مامانم گفت اخرسرم گفت واحب بود ببرید مامانمم زد روی برجکش گفت اره واجب بود.اونم تلفن رو کوبید
بیاید بقیشو بگم
اگه اون مادری کرده مامانِ توام کرده
چرا شماره مامانتو دادی بهش زنگ بزنه؟
وااااا
خب شماهم بگو بچه منه خودم خوب میدونم چیکارکنم
یه بار قشنگ بگو هیچکی برای بچه از مادرش دلسوزتر نیست
دست تون دردنکنه بچه های خودتون بزرگ کردین
مگه نوه اولشه این همه روش حساسه
وا چه رویی داره مامانت خوب گفته ولی بعدش چی شد شوهرت چی گفت
بچه ها من اول داشتانو میگم بعد میام جواباتون رو میخونم
بچه شماست ايشون حق نداره تعيين تكليف كنه
دلسوزتر از مادر بچه ك نداريم
اینبار هرچی گفت بگو من مادر این بچه و صلاحش رو خودم بهتر میدونم که چیکار کنم یا نکنم
توی بیمازستان همرام مامانم بود روز دوم مامانم به زن عموم (مادرشوهرم ) گفت شما ی ی ساعت وایسید من برم خونه برم حموم چون بعد اینجا باید بیام خونه مرضیه اینا بمونم گفت باشه مامانم رفت. قرار شد ی ساعت پیش من وایسه. بچه دستشویی کرد اقا این قرار شد بچه رو ببره بشوره زن ۵۰ ساله شلوار بچه رو در اورد بچع رو برد توی روشوری بشوره بیاره ی اب گرفت اومدپاهای بچه رو گفت بالا پدشک کنه دیدیم اصلا این بچه رو نشسته دستشویی هاش به بچه مونده بود. خیر سرش دوتا بچه رو هم بزرگ کرده بعد دیگه هم تختیم همراهش اومد بچه منو شست اون وقت الان میگه میاوردی من ی ساعت نگه میداشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
