همسایه پایینیه ما یه پسربچه داره وقتی میپره یابدوبدومیکنه خونه ما کاملا میلرزه جوری که زلزله تهران اینجوری خونمونونلرزوند دیشب جوری پرید که من لباسامو پوشیدم دخترمم دور پتو پیچیدم داشتم فرار میکردم که یادم اومد شوهرمو جاگذاشتم 😕برگشتم عقب باهزاربدبختی بیدارش کردم گفتم زلزله اومده بدووو اونم پرید توحال توگوشیش لرزه نگارداره نگاه کرددید خبری نیست دوباره بچه پایینی پرید شوهرم گفت بابا پایینیان ترسوندی منو 😕😔
ودوباره الان چنان پرید من سرگیجه گرفتم بازم ترس برم داشت چیکار کنم من بااین بچه اخههه😒😒چندبارگفتیم فایده نداشته😔😒