سلام دوستان. کمکم کنید
برادرشوهرم تهران میشینه و دوتا بچه زیر۶سال داره
مادرشوهرم همیشه نگرانشه و میگه نداره و این حرفا حتی نمیره خونشون میگه از گلوم پایین نمیره دست بچم تنگه
درصورتی که برادرشوهرم وضعش خوبه و همیشه بهترین خرج هارو واسه زن و بچش میکنه
اماهمیشه از من و شوهرم توقع داره
میگه شما بچه ندارید و شوهرت میدونه چطوری زندگیش رو مدیریت کنه لنگ نمیمونه
ولی بعضی وقتا واقعا لنگ میشیم شوهرم تو اژانس کارمیکنه
خیلی بهش رحمم میاد
تازه مادرشوهرم همسایمونه و همیشه گله میکنه چرا مارو شام دعوت نکردی
یامیگه چرا برامون ژله درست نکردی
یامیگه یه شبم نگفتی بیایم خونتون یه شامی یه کیک و شیرموزی
دوستان چیکارکنم
به شوهرم هم نمیگم چون خودش میشناسه گناه داره جلوی من خحالت میکشه دیگه باید چیکارکنراهنمایییییییی