بدیه عمربدبختی یه عمر خفت وخواری از کوچیکی فلاکت شوهرکردم یه مرد بدبخت بی پول بد دهن مجبوربه رحم اجاره ای کرد .منم ازبسکه خسته بودم ونیازبه یه همدم داشتم باکسی فقط درحد تلفنی تماس داشتم والان مرتیکه فهمید ومیخواد پرینت تماس بگیره الان من باید چیکارکنم خدا راه بدبختی وازمن کج نمیکنه
[QUOTE=79613342]میتونستی بامشاوره صبحت کنی کمکت میکرد نه کسی دیگه ای اشتباه کردی شوهرت ازکجافهمیده ی ...
اوهوم همدت میشد کمکت میکرد عزیزم خیانت اشتباه وقتی خسته ای باید بری اگرشوهرت پی گیرشد خدا نکرده کارتون به طلاق کشید برنگرد پیش خونوادت مستقل زندگیت ادامه بده
نیش نزدم ولی دلیل نمیشه چون تنهایی با هر کی درد دل کنی اعتماد کنی
عزیزم من ده سال تحمل کردم و واقعا افسرده شدم دیگه بعد ۱۰ سال اونم من بادوتابچه بیرون میرفتم نه میدیدمش فقط تلفنی بود و واقعا ازاین زندگی نکبت بار دورم میکرد
عزیزم خوب اگه مرد خوبی نیست همون بهتر جدا بشی تا اینکه از تنهایی بری با کس دیگه حرف بزنی برنگرد خونه پدرو مادرت خودت زندگیت و بساز ....من کلا مخالف جدا شدنم و به کسی پیشنهاد نمیدم ولی وقتی کار به جایی برسه که فکر خیانت به سر ادم بزنه همون بهتره جدا بشه
کسانی که به من میگویند تو به جهنم میروی و ما به بهشت خوشحالم میکنند که به یکجا نمیرویم...
کسی که باهاش تلفنی حرف میزنی اینقدر نمی خوادت که یه سرپناه بهت بده؟؟؟؟...خوب نگاه کن ..سر پناه و خرجیتو از شوهرت میگیری و حرفای قشنگت رو به یکی دیگه میزنی..واقعا این درسته؟؟
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟