منکه شدید ترینش گم کردن النگوهام بود که همون لحظه که درشون اوردم برقا حدود دو دیقه رفتن نیست شدن هرچی هم گشتم پیدا نشدن هیییچوقت😢😢😢😢😢😢
تازه ترینشم که الان دیدم دفتر جزوه هام نیستن به معنای وااااقعی دنیا دووور سرم چرررخید و پاهاااام سست شدن
و یه قدم با سکته فاصله دارم 😵😵😵😵😵😵🤧🤧🤧🤧
شمام تعریف کنید
وای نزدیک امتحان جزوه گم کنی خیلی وحشتناکه
اولین باری ک با شوهرم دعوا کردم واقعا دنیا دور سرم میچرخید
اون شب کذایی که منجر شد به ازدواج اجباریم
لحظه به دنیا اومدن دخترم😳
دعواااااا
فوت مامانیم 😔
لحظه ای که خبر فوت داداشمو بهم دادن.
وقتی بخش انکولوژی رفتم برای اولین بار
شب زلزله تهران😢
وقتی شنیدم تنها ابجیم سرطان داره.
روزی که تو بارداری خونریزی کردم و دکتر گفت قلبش وایساده
روز تعطیل بود مثل ابربهار گریه میکردم رفتیم ی سونو پیدا کردیم جوری مثل بید میلرزیدم ک دکتر نمستونست سونوم کنه اخرم بغضش گرفت گفت نکن اینجوری دختر
تاصدای قلبشو شنیدم انگار ددباره متولد شدم
