تقریبا یک سال پیش ما با برادرشوهر و جاریم برا یه سری مسایل قطع رابطه کردیم چند ماه پیش جاریم پیش قدم شد واسه اشتی معذرت خاهی کرد بعدم که میخاست بره زیارت زنگ زد خداحافظی کرد و گفت بیاین کدورتا را دور بریزیم من اینجا پرسیدم همه گفتن برو خونش ،به اصرار همسرم رفتیم شیرینی خریدیم بردیم،الان تقریبا شش ماه اومدم خونه جدیدم و چهار ماه پیش رفتم خونه برادر شوهرم،اونا اصلا نیومدن به یکی از اقوامم جاریم گفته بود نمیاد خونم😕احساس میکنم خیلی سبک شدم از رفتنم