سلام دوستاي خوبم
من تو اين مدت چند تا جذب خفن داشتم كه دوست دارم با جزئييات براتون تعريف كنم متاسفانه خيلي وقت ندارم اما يكيش رو تعريف ميكنم شايد براتون جالب باشه😊
ما به خاطر شرايط كاري خودم و همسرم تا دو سال پيش مدام سفر خارجي ميرفتيم تا زماني كه دخترم به دنيا اومد و من كارم رو گذاشتم كنار، از طرفي از همون موقع قيمت ارز مدام بالا وبالاتر رفت و همين باعث شد اون سفرا كنسل شه.
من تو اين دو سال هر وقت هواي اون سفرهاي هيجان انگيزو ميكردم به خودم ميگفتم با اين پول بي ارزش ديگه هيچ جا نميتوني بري(ذهن استدلالي😏)
گذشت تا اينكه چند وقت پيش دو تا از نزديكانم سفر خارج از كشور براشون پيش اومد، يكيشون اروپا، يكيشون هم امارات...
يهو به خودم اومدم، با خودم گفتم چرا من تو اين مدت همش حساب كتاب ميكردم، چرا به جاي اينكه به قدرت ذهنم اعتماد كنم به پولاي تو حسابم فكر ميكردم
از طرفي مطمئن بودم سفر اين دو نفر يه نشونه است براي من! كه اگر من هم بخوام به همين راحتي ميتونم برم.
از اون روز تمام حساب كتاباي بي فايده رو گذاشتم كنار، و با اشتياق سفر اين دو نفر(دختر خاله و برادرم هستن ) رو دنبال كردم، مدام باهاشون در ارتباط بودم و اخر شب ها تو تل گرام ازشون ميخواستم همه اتفاقاتي كه اون روز براشون افتاده رو برام تعريف كنن و عكس و فيلم بفرستن
تو تصوراتم خودم رو تو اون موقعيت ها قرار ميدادم و حسابي كيف ميكردم. بعد هم كه برگشتن كلي سوغاتي درجه يك گيرم اومد(بعضي وقتا بَگ يكي از اين سوغاتي هارو بو ميكردم و پرت ميشدم همون جا😁)
يه مقدار كمي هم پس انداز داشتم كه اون رو به درهم(پول امارات) تبديل كردم به اين اميد كه خودم هم به زودي ميرم😎 و براي پاسپورت دخترمم اقدام كردم. هر وقت هم يادش مي افتادم اون عبارت جادويي "وقتي چشم اميدتان به خدا باشد هيچ چيز انقدرها عجيب نيست كه پيش نيايد..." رو با خودم تكرار ميكردم
خب در كمال خوش باوري به يكماه نكشيده امكان يه سفر چندروزه به امارات براي منو همسر و دخترم فراهم شد بدون هيچ برنامه ريزي و پس انداز قبلي!
تو زمان اماده شدن قبل از سفر هر وقت كه ذهنم ميخواست بره سراغ حساب و كتاب سريع اين جمله رو با خودم تكرار ميكردم" من به خاطر اين سفر كه حق الهي منه از خدا سپاسگزارم و خداوند تمام جزئييات و هزينه ها ي اين سفر رو تعيين و تامين ميكنه"
اينم دو تا عكس از جذب دوستداشتني عزيزم❤️

ببخشيد كه طولاني شد🙈