2777
2789
عنوان

خواهری که از خواهر شوهر بدتره😐😐😐😐

| مشاهده متن کامل بحث + 1571 بازدید | 51 پست

دوره زمونه عِوَض شده ديگه ازم از عزيزاشم نمي تونه تو هميچين شرايط توقع كنه ، خواهر منم شرايط بدتر از تورو داشتم تو زايمانم كه سز بودم با يه بچه كوچيك ديگه خواهراي خودم نيومدن بهم كمك كنننننن حالم بد بود عفونت شديد گرفته بودم، هيچ وقت يادم نميره بخدا ، توام سعي كن از شوهرت كمك بخواي و همين و بس

تفریح و خوش گذرونی خیلی رفته رو مخم

والاخواهرمن برای خریدسیسمونی اومده بودبااینکه۱۰،۱۱سالش بود نذاشت منو مامانم دست به چیزی بزنیم همه کارارو کرد خواهرشما خوبه بزرگتره عاقله

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

والاخواهرمن برای خریدسیسمونی اومده بودبااینکه۱۰،۱۱سالش بود نذاشت منو مامانم دست به چیزی بزنیم همه کا ...

هر چی بزرگتر میشن حسود تر میشن 

.منم مشکل اینجوری با خواهرم دارم.. ولی سر یه چیز دیگه... تو تاپیک قبلیام هست.. همسنیم هر دو بچه نداشتیم هر دو هم شوهرامون مشکل داشتن..  و ivf و فلان.. اون دو دفعه کرده نشده... من الان ivf کردم میگه اگه مال تو بشه مال من نه چه جوری میخوای تو چشای من نگاه کنی؟ 

خیال روی کسی در سرست هر کس رامرا خیال روی کسی کز خیال بیرونست 
من نگفتم بیاد خودش گفت می آم در اصل خودش خودشا دعوت کرد

میگفتی نه ممنون و..  من بودم الکی میگفتم مادزشوهرم میاد یا یکی الکی میگفتم که اون نیاد

خیال روی کسی در سرست هر کس رامرا خیال روی کسی کز خیال بیرونست 
هر چی بزرگتر میشن حسود تر میشن  .منم مشکل اینجوری با خواهرم دارم.. ولی سر یه چیز دیگه... تو تا ...

دقیقا 

اکثر سن بالاها بخیل ترن

خیلی حساب گرن و زورشون میاد خیرشون به کسی برسه 

به بعضیام باس گفت : خز شدی.... از بس همه داشتنت😏
هر چی بزرگتر میشن حسود تر میشن  .منم مشکل اینجوری با خواهرم دارم.. ولی سر یه چیز دیگه... تو تا ...

ایشالاکه جفتتونم مادرمیشید ولی چرانتونی نگاش کنی مگه لقمه خواهرتو برداشتی

چه چیزا میشنوه ادم

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
ایشالاکه جفتتونم مادرمیشید ولی چرانتونی نگاش کنی مگه لقمه خواهرتو برداشتی چه چیزا میشنوه ادم

خدارو شکر برام مثبت شده الان.. ولی موندم چه جوری بگم بهش.. همین الانش تو مهمونی بهم چش غره میره و ازم تگاهشو ورمیچینه.. واقعا انگار از مال اون ورداشتم... میگه چون من ندارم ناراحت میشم طبیعیه بهم حق بده.. هی ام بهم میگه خودتو بذار جای من.. هییییی میگه خودتو بذار جای من

خیال روی کسی در سرست هر کس رامرا خیال روی کسی کز خیال بیرونست 
حالا جدا از این بحث چرا زایمان نکردی؟؟! میری هر روز نوار قلب بگیری و معاینه بشی؟؟

الان چهل هفته و دو روزم هست

دکترم گفت تا ده روز دیگه صبر می کنیم ولی یک روز درمیون دارم چک می شم

خدارو شکر برام مثبت شده الان.. ولی موندم چه جوری بگم بهش.. همین الانش تو مهمونی بهم چش غره میره و از ...

نمیدونم چی بگم واقعا؛ولی انشالله که خواهرتم بتونه مادربشه،عمه منم هیچوقت مادرنشد سنشم دیگه بالارفت ولی عاشق بچه های منه ازخوراکی ولباس بگیرتا هرچی فکرشوکنی میخره نمیتونم رفتارخواهرتونو درک کنم

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
دوره زمونه عِوَض شده ديگه ازم از عزيزاشم نمي تونه تو هميچين شرايط توقع كنه ، خواهر منم شرايط بدتر از ...

واقعا بهتره آدم همه کاراش را خودش کنه

ولی من دوتا خواهر دیگه دارم که مطمئنم اومده بودن نمی ذاشتن دست به سیاه و سفید بزنم 

ولی این اینقدر گفت من میام اونا دیگه چیزی نگفتن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز