سلام .خانما خیلی دلم گرفته گفتم یکم بگم تا سبک بشم.
منو همسرم کاملا سنتی ازدواج کردیم عموزاده های هم میشیم،3سال اول زندگی چون سنم پایین بود و اول ازدواجمون بود نی نی نمیخواستیم ،بد از 3سال شروع ب اقدام کردیم منم رفتم دکتر دکتری ک میرفتم پیشش ی دکتر بسیار خوش برخورد و مهربون. چکاپ کامل دادم همه چی خوب بود فقط یک کم خونی خفیف داشتم ک بهم اسیدفولیک داد خلاصه ماه اول نشدم دوباره رفتم دکتر ازمایش روز 3پریودی سونو روز14 دو تا امپول همزمان روز 14و هشت ساعت بدش دوباره نزدیکی بازم نشد،حالا در کنارش داروگیاهی هم میخوردم خانم دکتر گف تخمکات عالین شاید اصلا 2قلو بشه خلاصه بد 5ماه واس شوهرم ازمایش نوشت ،بدازامدن جواب با خودم گفتم ببرم ی دکتر ک واس زنان و زایمان ناباروری باشه خلاصه رفتم مطبش بداز4ساعت نوبتم شد حالا داخل اتاقش یه نفر نشسته دفترچه مهر میکنه یکی دارو مینویسه یکی سونو وازمایش میبینه ک خانم خسته نشه دست ب سیاه وسفید نزد خلاصه منشیش ازمایش منو همسرمو دید داد دست خانم دکتر تو گوشش ی چیزی گف دل تو دلم نبود از استرس حالت تهوع گرفتم یدفعی دکتره ازماشارو رو میز هل داد سمتم گف تو هیچ وقت بچه دار نمیشی چشمام پر اشک شد حتی نگاهم نمیکرد گف مریض بد ،بد دوباره بهم گف برو شوهرتو ببر دکتر خلاصه سرتونم ب درد اوردم از2سال پیشه ک حرفش همیشه رو دلمه و دیگه وقتش و پول کافی نبوده ک برم واس کاشت .
واسم دعا کنید خانما ک خدا برام معجزه کنه