امروز رفتیم خونه مادر شوهرم خواهر شوهرمم بود مادر شوهرم بچشه خواهر شوهرمو گرفت داد بغل من شروع کرد غر زدن که بچمو پیر کردی یه بچه براش نیاوردی پس تو چ هنری داری حتما یه مشکلی چیزی داری که بچت نمیشه بعد این همه سال واقعا موندم بهش چی بگم خسته شدم از بس سراغ بچه میگیرن ازم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اتفاقا شوهرمم بهش گفت گفت دختر خودت بعد ۸سال بچه دار شد چرا صداتو در نیاوردی به زن من رسید این کارارو میکنی یه کاری نکن برم دیگه پشت سرمم نگاه نکنم هر دفعه میایم اعصابشو بهم میریزی اصلا من بچه نمیخوام به کسی ربطی نداره
تو خودت به این رسیدی که نیاز داری امام زمان بیاد؟ برای نجات مردم بیگناه و ستمدیده، برای ریشه کن کردن ظلم ، برای آوردن رفاه، برای تموم شدن این روزگار سیاه، برای عوض شدن و برچیده شدن هر سیستم کثیفی، برای نجات خودت!!!!! کی قراره این نیاز رو درک کنی؟ کی آماده ای ؟ کی حس می کنی وقتشه؟ بهونه ات برای تعلل چیه؟ ....
من معمولا مخالف رک گویی و حاضرجوابی در مقابل نزدیکانم
ولی در این مورد اگر واقعا مادر همسرت انقدر بد گفته شما هم میتونی خیلی بدتر بهش بگی خدا سر رو آفرید که روی گردن باشه نه تو نشیمن گاه دیگران. ما صلاح ندونستیم فعلا بچه دار بشیم.
هر گورستونی ک مادر شوهرت هست تو هم پا نشو برو ادمایی ک باعث داغون شدن زندگیت میشن رو باید ازشون فاضله بگیری به شوهرت هم برو بگو بره ب مادرش یه چیزی بگه جلو دوست و دشمن هی نگه بچه نمیاری پسرم پیر شد پسرمو داغون کردی یه جوری بپزش ک دیگه خفه خون بگیره کثافت زبون نفهم اشغال . یعنی مغزش نمیکشه دو زوج ک بچه دار نشدن یا نمیخوان یا احتیاج ب دارو داره ؟ اصلا ب اون چه . بگو بلدی بهتر تو بیا تو بستر جای شوهرم بخواب عنتر خانم
فرزند من به دنیا اومد . خدایا شادی بچه دار شدن سهم همه ماست . تورو به عظمتت قسم دامن همه منتظران رو سبز کن .