ماعقدیم من فقط اخرهفته ها ی شام میام خونه مادرشوهرم اونم بعضی شباشب میخوابم بعضی شبانه
حالادیشب تولدم بود شوهرم خونشون برام تولدگرفت
شبم خوابیدم خونشون
دیشب قبل خواب گفتم فرداشب شام بیاخونمون براخواب بیایم خونه شما(خونه مانمیشد)
شوهرم میگفت نه زشته و فلان
کجاش زشته اخه😔😔
اینقدرناراحت شدم که تولدو کادو تولدم کوفتم شد😔
یجوری ن میاره ادم احساس میکنه مزاحمه یادوسش ندارن
اینم بگم که خونوادش مشکلی ندارن بارفتن من
یامشکل مالی ندارن
شوهرمم تک پسره ی خواهرداره ک اونم ازدواج کرده
خب شاید یه چیزی هست دوست نداره بدونی
نخواست شب بری خونشون؟
عزیزم اشکال نداره فدا سرت حساس نشو
عجبب اولین باره میشنوم یکی شوهرش تو عقد نخواسته بری پیشش
عقد خونه مادرشوهرت نمون.عادی میشی دختر
حرفش کاملا منطقی بوده شاید دلیلی داره
بنظرم بخاطر همچین موضوعات ساده ای لحظه هاتون خراب نکنین از زندگی دو نفریتون لذت ببرین
عزیزم بعضی مردا زیادی حیا و غیرت دارن...اینکه شب شمارو ببره و صبح زود بیاره با خودش میگه همه متوجه میشن ما برای چی میایم پیش هم
بخاطر همین یا حیا داره یا غیرت زیادی
عزیزم بلاخره یچیزی هست...جو خونه خودشونو بهتر میشناسه...شاید از پدرمادرش حیا میکنه...شایدم یچیزی پشت سرت دراین باره گفتن خونوادش نمیخاد به روت بیاره...در ضمن سعی کن کمتر بری اونجا مخصوصا واسه شب موندن بعد عروسیت پشیمون میشی میگی کاش کمتر میرفتم....
فکرکنم ازخانوادش خجالت میکشه
