2777
2789

میگم یه راهنمایی کنید هرکی تجربشو داره یا کار بلده یا اگه جای من بودید چیکار میکردید. ۵ماه خونه بابتم بودم با شوهرم قهر بودم تا مرز جدایی رفتم ینی گفتم جیزی نمیخوام همه چیزو میبخشم فقط جدا شیم شکایتم کردم . خانواده ی شوهرم حتی یه زنگ خشک و خالی هم نزدن که عروس گلم چیزی لازم نداری یا بیایم دنبالت ،یا اصلا پسر ما اشتباه کرده جبران میکنیم. هیچی با اینکه دیگه کارمون رسید ب مو . خیلی دلگیرم ازشون الانم که اومدم نزدیکه یکماهه یزنگ بازم نزدن . خواهر شوهرمم که شوهرم سه ساله باهاش قهره از بس دخالت میکرد تو زندگیمون ب منم گفته بفهمم باهاش حرف میزنی من میدونمو تو من سلام علیک داشتم باهاش گاهی میدیدمش شوهرم نمیدونست . ولی از وقتی اومدم و اینکه دیدم چقد بیخیالن ب اونم حتی پیام ندادم گفتم هرجی شوهرم بگه . جاریمم وقتی قخر بودم بلاکم کرده بود 😐😕حالا با اونا ی مشگلی دارم ولی با اینکه اخه مشگلی نداشتم شوهرشو مث داداش خودم دوس داشتم خودشم نث خواهرم . طبقه پایینه ماهستن مریض میشد شوهرم میگفت ببین چیزی لازم نداره ببریمش دکتر ؟براش خودم سوپ درست میکردم میبردم. خلاصه از همشون بدم اومده بخاطر این کاراشون . 

حالا عروسی پسر عموی شوهرمه میخوام حسابی تیپ بزنم برم ارایشگاه(خواهرشوهرم و جاریم خیلی با من رقابت دارن،من همیشه ساده ام ولی خب تعریف نمیکنم قدو هیکلو قیافم خوبه اینا میرن بهترین لباسو ارایشگاه ک فخر بفروشن ب من )منم میخوام اینکارارو کنم برا اولین بار بعد برم عروسی جای دیگه بشینم . نمیدونم راستش دو دلم برم بشینم پیششون اخه سر این حرکتشون میخوام نشون بدم ناراحتم . از طرفی هم میگم جدا بشینم محل ندم بقیه میگن عروسه باهمه مشگل داره با هیچکدومشون حرف نمیزنه . نمیدونم بخدا ... نظر شما چیه بهترین کار چیه انجام بدم؟؟؟؟؟؟

جاریمو خواهرشوهرو مادرشوهرم خیلی جیک تو جیکن هم زبان هم هستن ،ترکن ولی من فارسم . منو از خودشون نمیدونن خیلی تیکه میندازن خیلی اذیت میکنن .جاریم چاپلوسه خیلی هواشو دارن خیییییلی زیاد ولی من انگار غریبه ام

رفتی عروسی جدا بشین بگو بخند اما اگه بهت گفتن بیا پیشمون با خنده بگو من اینجا راحترم  اگه هم بعدا اعتراض کردن ب کارت همه چیو ب خودشون بگو 

تو نوبرانه ی یک عمر انتظار منی ❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بری پیششون بشینی چکار دیگ

رسما توررو نادیده گرفتن

والا چ بهتر ک پاشونو بریدن از زندگیت

شادی‌های کوچک بیاب خوشی‌‌های کوچک بساز. جوری که بتوانی دوام بیاوری، طوری که زندگی همچنان ارزش زیستن داشته باشد. 

بنظرمن رسمی وسنگین باش نه دوووور بشین نه نزدیک.... یجوری رفتارنکن فکرکنن هرکاری میکنن بازتو گذشت میکنی یجوری ام نباش بقیه درموردت فکربدکنن پیش فامیلا احترام بذار این احترامه توذهنشون میمونه حتی اگه اونا ازتوبرن بدبگن باورنمیکنن

خدامهربونترین است...

عزیزم شیک کن برو 

نرو پیششون بشین 

ولی برو مثلا کنار خاله ای زن عمویی کسی بشین 

مثلا زود برو تا اونا نیامدن برو بشین که اونا خواستن بیان پیشت نخواستن هم چیزی گردن شما نیست

لابلای گل سرخ .. در میان کوچه سبز خیال .. شادیت حس قشنگیست .... که من میطلبم
برو کنار مادرشوهرت بشین . هر چقدم ناراحت باشی اتفاقا بگو بخند نداشته باش ولی جدا از اون نشین مطمئن ...

اره مامانمم همینو میگه . میگه میدونو خالی میکنی برا جاریت ب نفع اونه اون بیشتر خودشیرینی میکنه . ولی چه کنم که بدم اومده ازشون انگار منو شوهرم وجود نداریم . رسما نمیبیننمون

دوست عزیز من هیچ وقت جای شما نبودم اما اگر توی شرایط شما قرار میگرفتم حتی ممکن بود اون عروسی رو هم نرم که چشمم بهشون نیوفته اما اگر مجبور به رفتن هستید تحت هیچ شرایطی پیششون نرید حتی اگر گفتند بیا کنارمون یه بهانه بیارید

امان از غریبی خدا یار و یاورت باشه

امیدوارم خوشبخت بشی و حسابی چششون دربیاد وقتی تیپ عروسی رفتنت رو میبینند

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدایا مراقب عزیزانم باش
رفتی عروسی جدا بشین بگو بخند اما اگه بهت گفتن بیا پیشمون با خنده بگو من اینجا راحترم  اگه هم بع ...

اره اینم فکر خوبیه ولی شهامتشو ندارم بگم من اینجا راحت ترم . ولی با اون قسمت حرفت ک میگی بهشون بگو موافقم حرف خوبیه

عزیزم اینا چیز تازه ای نیس. منم چندماه قهر بودم هیچکی بهم زنگ نزد . همشون حق رو ب پسرشون میدن. الانم ک باردارم تو بیمارستان بستری بودم. الانم چندروزه ک مرخص شدم باز هم هیچکی سراغمو نگرفته. والا آدم خیلی زورش میاد . اما چکار میشه کرد. اگه هم بخوام مثل خودشون بی محلی کنم شوهرم میگه بی احترامی نکن. 

بری پیششون بشینی چکار دیگ رسما توررو نادیده گرفتن والا چ بهتر ک پاشونو بریدن از زندگیت

افرین دقیقا . هم من و هم شوهرم رو نادیده گرفتن . اوایل زندگیمون انقدر دخالت میکردن اختلاف مینداختن یادم نمیره کاراشون بعد ک دستشون رو شد برا شوهرم حالا اینجوری میکنن . تا مرز جدایی رفتیم برا زندگی منم نه برا پسراشون یه قدم بر نداشتن بگن داره طلاق میگیره .انقد پستن اینا

اره مامانمم همینو میگه . میگه میدونو خالی میکنی برا جاریت ب نفع اونه اون بیشتر خودشیرینی میکنه . ولی ...

حرف مادرت و گوش کن گلم 

اگر بری جای دیگه جاریت شروع میکنه به حرف زدن درباره تو 

برو کنار مادرشوهرت 

البته این نظر منه

باز خودت میدونی

من و خدا خیلی وقته با هم قهریم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز