میگم یه راهنمایی کنید هرکی تجربشو داره یا کار بلده یا اگه جای من بودید چیکار میکردید. ۵ماه خونه بابتم بودم با شوهرم قهر بودم تا مرز جدایی رفتم ینی گفتم جیزی نمیخوام همه چیزو میبخشم فقط جدا شیم شکایتم کردم . خانواده ی شوهرم حتی یه زنگ خشک و خالی هم نزدن که عروس گلم چیزی لازم نداری یا بیایم دنبالت ،یا اصلا پسر ما اشتباه کرده جبران میکنیم. هیچی با اینکه دیگه کارمون رسید ب مو . خیلی دلگیرم ازشون الانم که اومدم نزدیکه یکماهه یزنگ بازم نزدن . خواهر شوهرمم که شوهرم سه ساله باهاش قهره از بس دخالت میکرد تو زندگیمون ب منم گفته بفهمم باهاش حرف میزنی من میدونمو تو من سلام علیک داشتم باهاش گاهی میدیدمش شوهرم نمیدونست . ولی از وقتی اومدم و اینکه دیدم چقد بیخیالن ب اونم حتی پیام ندادم گفتم هرجی شوهرم بگه . جاریمم وقتی قخر بودم بلاکم کرده بود 😐😕حالا با اونا ی مشگلی دارم ولی با اینکه اخه مشگلی نداشتم شوهرشو مث داداش خودم دوس داشتم خودشم نث خواهرم . طبقه پایینه ماهستن مریض میشد شوهرم میگفت ببین چیزی لازم نداره ببریمش دکتر ؟براش خودم سوپ درست میکردم میبردم. خلاصه از همشون بدم اومده بخاطر این کاراشون .
حالا عروسی پسر عموی شوهرمه میخوام حسابی تیپ بزنم برم ارایشگاه(خواهرشوهرم و جاریم خیلی با من رقابت دارن،من همیشه ساده ام ولی خب تعریف نمیکنم قدو هیکلو قیافم خوبه اینا میرن بهترین لباسو ارایشگاه ک فخر بفروشن ب من )منم میخوام اینکارارو کنم برا اولین بار بعد برم عروسی جای دیگه بشینم . نمیدونم راستش دو دلم برم بشینم پیششون اخه سر این حرکتشون میخوام نشون بدم ناراحتم . از طرفی هم میگم جدا بشینم محل ندم بقیه میگن عروسه باهمه مشگل داره با هیچکدومشون حرف نمیزنه . نمیدونم بخدا ... نظر شما چیه بهترین کار چیه انجام بدم؟؟؟؟؟؟