از وقتی ازدواج کردم فقط رعایتش کردم منظورم شوهرمه وسایل خونه گرون قیمت نخواستم لباس زیاد نخواستم پول زیاد نخواستم اما الان می فهمم بدعادتش کردم و الان پشیمونم چون دیگه برای چیز کوچیک پول میخوام بهم نمیده مادر و خرج دوتاخواهرشو میده هر روز براشون میوه میخره پول لباس میده پول دکتر میده....پس من چی...😭😭😭😭😭😭 امروز کلی گریه کردم
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!
وای راس میگی آخرین بار یه سال و نیم پیش برام یه بلوز خرید خیلی بزرگ بود بردم پس دادم به مغازه از اون ...
زدی تو ذوقش بچه رو کم کم درستش کن
وزن اولیه ۱۱۱.۶۰۰ 🤕😮💨😬 وزن هدف ۶۰ کیلو😍🥰 😎😎من می تونم💪💪💪💪 فرودین ۱۴۰۳ ،،، ۹۸ کیلو خرداد ۱۴۰۳،،، ۹۱ کیلو ۱۵ تیر ۱۴۰۳ ،،،،، ۸۷ کیلو اول آذر ۸۰ کاش این مردم میفهمیدند حالی که پریشان است آرامش میخواهد نه سرزنش😒😔 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهمنگران فردایت نباش _خدای دیروز و امروز ، خدای فردا هم هست._ما اولین بار است بندگی میکنیم ولی او بی زمانی است که خدایی میکند ! _ اعتماد کن به خدایی اش ...
اون پدر نداره،خودشم تنها پسره افتاده گردنش دیگه منم وقتی عصبانی میشم میگم میگه نمیتونم که مادرمو دور بندازم راستم میگه اما منم حق دارم چیزی که میخوام بخرم
پس دوستت داره دیگ؛میتونی بنظرم زندگیتو درس کنی؛بشین قشنگ باهاش حرف بزن؛بالاخره رگ خابشو داری؛حیف سر ...
دوست داشتن تنها بدرد نميخوره عزيزم بايد علاوه بر دوست داشتن پشتم باشه جلو مادرش وايسه ك اذيتم نكنه اما اينكار نميكنه خودشم ميدونه مادرش مقصره فقط وقتى ناراحتم از خونوادش سعى ميكنه از دلم دربياره ديگه هيچى ب مادرش نميگه بخدا ديگه بريدم ديگه نميتونم از طرفيم ميگه تو ك ميدونى من اسلحه دارم حرف طلاق بزنى ب عشقمون قسم اول تورو ميكشم بعدم خودمو......
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!
مثل من داغون!😔 اما باید حل کنیم اینطوری فقط خودمون اذیت میشیم
چجورى حل كنم ديگه تحمل اين بدبختيارو ندارم
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!
اى خواهر چى بگم تحمل نكنم چيكار كنم بخدا اگر ب عقب برميگشتم محال بود زنش شم.......تازه جالب اينجاس خ ...
خونواده ی شوهر منم بی فرهنگن و همیشه پشت سرم حرف بد میزنن حتی به خودم هم میگن دو سه ماهی میشه که نمیرم خونشون به شوهرمم گفتم حرفاشونو بمن نرسون،شوهرم هر چی درمیاره میده به مادرش اما اون یه بارم دعاش نمیکنه و همیشه گریه میکنه که پسرم به من نمیرسه ازشون متنفرم و حلالشون نمیکنم خیلی بدیها درحقم کردن اما هرگز به طلاق فکر نمیکنم چون با خودم میگم چه معلوم شوهر بعدی خوب از آب در اومد اونم حتما یه ایراد هایی خواهد داشت،تو هم فقط به شوهرت محبت کن مهربون باش پیش شوهرت با خانوادش باحترام رفتار کن اما اگه اون نبود جواب خانوادشونو بده تا دلت خنک بشه.امتحان کن حتما موفق میشی به طلاق فکر نکن خدا باهات قهرش میگیره و نفرینت میکنه
😔😔بازم باهم برین مشاوره؛وختی دوستت داره سعی میکنه اخلاقاشو درس کنه مطمئن باش
آخه حرف از مشاوره هم نبايد بزنم بدبختيم ك يكى دوتا نيست........ميگه زندگيمون خوبه نياز ب اين چيزا نيست از بس خودخواهه چون خودش آرامش داره فكر ميكنه منم آرامش دارم در صورتيكه من در روز ٢ تا قرص خواب قوى ميخورم همه زندگيم شده قرص آرامبخش
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!
خونواده ی شوهر منم بی فرهنگن و همیشه پشت سرم حرف بد میزنن حتی به خودم هم میگن دو سه ماهی میشه که نمی ...
بخدا عزيزم من اينقدر مادرشوهرم اذيتم كرده دو بار خودكشى كردم قرص خوردم اما زنده موندم آخرين بار مادرش حرفايى بهم زد ك اومدم خونه قوطى قرص آرامبخش خوردم شوهرم هرچى زنگ ميزده رو گوشيم ديده جواب نميدم نگران شده اومده خونه ديده من افتادم سريعا ميرسونه بيمارستان ١٩ روز تو كما بودم بعد از اينكه از كما در اومدم شوهرم اومد بالاسرم باهاش يه كلمه حرف نزدم فقط اشك ريختم اينقدر گريه كردم ك بهم آرامبخش زدن تا بخوابم 2 ماه با شوهرم حرف نزدم
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!