سلام ....تجربه ی خودم تو زندگیم رو میخوام دراختیار شما بزارم ...آخه باخیلی هاروبه روشدم که مشکل من رودارن....تو روابط زناشویی ازگفتن نیازهام به شوهرم خجالت میکشیدم وسه سال گذشت ویکبارم احساس لذت توروابطمون نداشتم...تااینکه به یه مشاورگفتم وگفت ببین اینطوری تومیشی مثل یه تیکه گوشت وشوهرت به مرور زمان ازت دلزده میشه...خب بایدنیازهات روبگی وتظاهرنکنی لذت بردی...خیلی برام سخت بودوخجالت آور...هی میخواستم بگم هربار ونمیتونستم ...تااینکه یک کانال بهم معرفی کرددوستم وگفت بروبشین پیش شوهرت مطالب مورد نیازت رو ازکانال باتوضیح دربیارو بگو میشه اینوبخونی ....منم اینکارو کردم دیدم شوهرم کم کم داره نیازهام رومیفهمه منم خجالتم کامل رفت...جالب اینجاس که شوهرم اعتراف کردوگفت میدونی سه ساله همش رابطم اینگار یه طرفه بود وتوفعالیتی نداشتی اما الان واس من انگاراولین روز بودکه لذت بردم چون توهم شریک من بودی....والان باگذشت یکسال خیلی خیلی ازلحاظ رابطه ی زناشویی عالی شدیم...اگر به خجالتم ادامه میدادم الان جز سردشدن رابطمون هیچی درپی نداشت....کسی بوده مشکل منوداشته و حل نشده باشه؟
دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/
نه دیگه اسم کانال رو نمیخوام بگم فقط حقیقتش ظلم به خودم بود که سال ازحقوق خودم محروم بودم...ورابطم روداشتم باهمسرم سردمیکردم بااینکه نمیدونستم اونم تودلش میخواست شریکش باشم اما من به خیالم اون راحته اینطوری پس بیخیال منم تحمل میکنم