روزی چندبار گریه میکنم حالم خیلی بده هر روز سردرد دارم
واقعا مرگ هم آرزوست
نگران برادرم هستم بدون پدر بدون پشتوانه سر خود چجوری قراره بزرگ بشع آینده اش چی میشه ، میترسم مادربزرگم یه روزی نباشه ، مادرم از حمالی و کار کردن برا شوهرش خسته شده با خودم میگم تا کی قراره کار کنه وقتی پیر شد چی سر این کار کردن ها چه بلایی سرش میاد
من یکم پول میخام ی کار دائمی پول میخام ک حالمون خوب باسه من مشکلی ندارم میسازم ولی شوهرم خیلی سخت میگیره ب خودش چون اول زندگیمونه
هیچوقت نفرین نمیکنم
منو شوهرم دوست بودیم اومد رو فرش خونه ما نشست به مادرم گفت دخترت همه کارست😊
همیشه خواهرشوهرمو میکوبید تو سرم دخترم عین گل پاکه دقیقا همونجا از ته دلم آه کشیدم و چند ماه بعدش پسردایی همسرم بهش گفت آبجیت هم بامنه هم میره به برادر دومادمون پیام میده(یعنی خواهرشوهرم به برادرشوهر دختر دایی همسرم پیام میداده)
خلاصه که رسوا شد و مادرشوهرم از اون روز به من یجور دیگه با من رفتار میکنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
