ببین خیام میگه:
من می خورم و هر که چو من اهل بود *** می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می دانست *** گر می نخورم علم خدا جهل بود
وقتی که خیام انسان را نسبت به یک کار، در مقابل اراده خدا و معارض با آنست و گمان کرده که اگر انسان بخواهد می نخورد، ممکن نیست، زیرا اراده خدا این بود که می بخورد و چون اراده و علم خدا تخلف بردار نیست، آدمی چه بخواهد و چه نخواهد، می خوارگی را انجام می دهد. این سخن بسیار سست است.
هیچ کاری در جهان، بیرون از قانون انجام نمی گیره. همانطوری که هیچ حادثه طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمی ده، افعال اختیاری انسان ها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمی دهد.
ملاصدرا جوابش داده:
علم ازلی علت عصیان کردن *** نزد عقلا ز غایت جهل بود.
معناى علم خدا به سرنوشت آن است كه خداوند در ازل مى دانه كه هر فرد انسانى با اختیار و انتخاب خود چه سرنوشتى را براى خود رقم خواهد زد ، بنابراین علم خداوند از ابتدا به كارهاى انسان با اختیار و انتخاب او تعلق مى گیره ، پس با این حساب ، علم خداوند نه تنها مغایر با انتخاب ما نیست ، بلكه انتخاب و اختیار ما را تأیید مى كند