من شوهرم وقتی عصبانی میشه از ماشین پیاده میشه میزاره میره یا کلا اگه توی خیابون باشیم عصبانی بشه منو ول میکنه میره نمیدونم با این اخلاقش چی کار کنم خستم کرده
وای از دست مردا....من اوایل حرفمون میشد اون داد میرد من جواب میدادم و جالب نبود اصلا....بعد نه بخاطر اون بلکه بچم...دیدم خییییلی میترسخ الان نزدیک 1 ساله دعوا که میکنیم محل رو ترک میکنم میرم تو اتاق.اون لحظه اونم حرفی نمیزنه....بعد مثلا پامیشه میره اشپزخونه واسه خودش چایی دم کنه یا میوه برداره زیر لبش یه چیزایی میگه اعصابم به هم میریزه اما اصلااااا جواب نمیدم درم میبندم اتفاقا که بفهمه میشنوم و جواب نمیدم.اما واقعا اون لحظه ازش نا امید میشم....بارها گفتم میتونم جوابتو بدم اما بخاطر بچه هیچی بهت نمیگم چون نمیتونم ترسشو ببینم
دیشب خوب بودیم ها کل راه از سر کار تا خونه حرف زدیم یک کمی بابت وضعیت کشور و اقتصاد و این چیزا ناراحت بود بعد من رفتم بالا بچه رو از خونه مادرم بیارم بابام اومد کمکم وسایلمو اوردن پایین از ماشیبن پیاده نشد سلام کنه همونجوری مثل گاو تمرگیده بود توی ماشن بهش گفتم خیلی بی ادبی که نمیای پایین سلام کنی احترام بزاری بعد یهو مثل این روانیا شروع کرد به گاز دادن ماشینو نگه داشت و پیاده شد و میدویید بره به دور دستها خل و چل
دیشب خوب بودیم ها کل راه از سر کار تا خونه حرف زدیم یک کمی بابت وضعیت کشور و اقتصاد و این چیزا ناراح ...
خب حق داشتی....چکار میشه کرد دیگه...ادم واقعا نا امید میشه من قشنگ اون لحظه به جدایی هم فکر میکنم انقدر مایوس میشم....الان ما هم دعوا دادیم و امروز عقد برادر شوهرمه.خیلی عصبیم و نمیدونم باید چه برخوردی بکنم..نمیتونم عادی باشم.
مرسی عزیزم سعی میکنم زنگ نزنم ولی میترسم بره خونه مادرش دوست ندارم اونا بفهمن ما دعوا کردیم یا بحث ک ...
منم این ترسو دارم چون طبقه بالای خونه پدرش هستیم...پس ببین چقدر وضعم بدتره.چند باری هم فهمیدن و کار به جاهای باریک رسیده.مشاوره رفتم گفت نذار به اوج برسه ترک کن محیطو و جوابشو نده نه بخاطر اون بخاطر خودت و بچت