همه خانواده ی سمت خودم جمع میشن دور هم خونه پدر بزرگم اما شوهرم بنابر اخلاقای بدی ک داره نمیاد نمیزاره منم برم مادرشوهرمیناهم برنامه ای ندارن شوهرمم احتمالا سرش شلوغه دیر میاد پس تک و تنها باید تو خونه بشینم
برای ده ثانیه بخون فکر کن؛شمر،جانباز جنگ صفین ۱۳بارپای پیاده مکه رفته جا نماز آبکشیم بود ک هرکی میدید میگفت این پسر پیامبره!حر کیه؟سرلشکر ابن زیاده تو عمرش شاید یه رکعت نمازم نخونده (اصطلاح)راهو رو امام بست نزاشت مسیرشو عوض کنه!شمر برای لحظه ای فکر نکردن ب منفی بی نهایت رسید و حر برای لحظه ای فکر کردن ب مثبت بی نهایت!کی میدونه فکر کن!شاید منو تو دین دار شمشیر به دست جلو اقا ایستادیم و اونایی ک سرزنش میکنیم شدن یار اقا! گروه زرد:وزن اولیه ۹۶......هدف اول ۹۰🔓.....هدف دوم۸۵🔓.....هدف سوم ۸۰🔒.......هدف چهارم 75🔒.........هدف پنجم۷۰🔒.....ب امیدخدا
طرف شوهر من هیچ برنامه ای واسه یلدا نمیزارن و فرقی با بقیه شبها نداره براشون و هیچی نمیخرن نه هندونه ای نا اجیلی خلاصه هیچی. حالا انتظار دارن ما بریم و همه چی بخربم و ببریم اونجا یلدا بگیریم. انگار خر مغزمون رو گاز گرفته که اینکارو بکنیم, ما هم میریم خونه مامانم. راحت و خلاص.
وای گفتیا . من بااینکه عقدم و خیلی دیر ب دیر کلا هندیگر میبینیم و خانواده مادری همسرم همشهریمون هستن و هرزمان ک شوهرم و مامانش بیان اینطرف , من باید روز و شب اونجا باشم غیرقابل تحمله واسم اونجاااا , خفه میشم . جمعیتشون زیاده بعد ممشغول حرف زدن و غیبت کردن ک بگو بخند میشن و انگار ن انگار ک من هستم
آخه جالب اینجاست خونه مادرشونم جمع نمیشدن هر سال خونه یه برادر و سال بعد یه خواهر همینجوری هر سال خونه یکی بود نوبتی کرده بودن فقط به فکر دل خودشون بودن نه بقیه .اه یاد اون موقع ها افتادم دلم میخواد خدا سزای کاراشونو بهشون بده که چیکارا کردن باهام