2777
2789
عنوان

شما هم دختر بودید سخت بهتون میگرفتن؟

| مشاهده متن کامل بحث + 544 بازدید | 99 پست
به خاطر فرار از خونواده ازدواج نکن. اگه اشتباه ازدواج کنی نه راه پس داری نه پیش

نه ازدواج نمیکنم ولی تو عصبانیت میگم شماها کاری میکنید که دخترا زود ازدواج میکنن دیگه 

❤️😍

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اره حساس بودن ... من علاقه ب درس خوندن داشتم بیخیال بودم

منم دختر داشته باشم خیلی روش حساس میشم ..میدونم اذیت میشع !! اخه جامعه خیلی خراب شده😖😖 خودمم میترسم برم بیرون والا !

دزدی خیلی زیاد شده ! تجاوز ...

بیداریِ این روزها ... خوابِ تلخیه !!!

من مجردی ازادی داشتم اما تایم داشتیم واسه خونه اومدن غروب های زمستون و پاییز باید ۶ خونه میبودم وگرنه بابام گوشیم رو میترکوند تا جواب بدم😁 الانم ازدواج کردم همسرم سفر کاری رفته اومدم اینجا باز اون روزی بیرون بودیم ساعت ۶ بابام زنگ زد کجایی بیا😂😂😂😂

مشاوره پوست و مو
فکر نمی‌کنم شوهر عین مادر پدر سخت بگیره آخه  


من مجرد بودم کلی مسافرت مجردی (خارجی و داخلی) میرفتم ولی از وقتی ازدواج کردم شاه عبادالعظیم هم نرفتم تنها 😂 نه اینکه شوهرم نذاره ها اتفاقا اونم اصلا کاری نداره ولی مسئولیت انقدر زیاده که خودت نمیتونی بری مخصوصا با بچه

بهشون میگم میزارن . (جاهایی که باعث دردسر شه نمیرم ساعت دقیق میدم . بیشتر وقتا خودشون میان دنبالم )

منم همین کارو میکنم دفعه آخر رفتم با دوستم عکاسی عکاس تا عکس و چاپ کنه طول کشید اومدم خونه غوغایی بود 

❤️😍
منم همین کارو میکنم دفعه آخر رفتم با دوستم عکاسی عکاس تا عکس و چاپ کنه طول کشید اومدم خونه غوغایی بو ...

حالا خانوادت یه کم حساس تره خانواده منن ولی دیگه چکار میشه کرد نگرانن عزیزم . حقم دارن جامعه خیلی بد شده

میشه از ته دل برای حاجتام دعا کنی💔💔الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
نه یعنی تا حالا که پیش نیومده بگن فلان جا نرو ولی خب خودم هم حد خودمو میدونم

آخه در حد این که با دوستم بریم بیرون یه چیزی بخوریم بعد یه نیم ساعت دیر شد کلی بحث

❤️😍

یادمه ی بار با اجازه مادرم رفتم بیرون ادویه بخرم ی نیم ساعتی طول کشید چون مغازش دور بود ....داداش بزرگم قبل من رسیده بود خونه فهمید خونه نیستم ...دقیقا ۶ تا لیوان شیشه ای شسته رو اپن بود ۶ تارو شکوند رو سرامیکا و پاهای من ک از خورده شیشه همش زخم شده بود

سخت گیری انچنانی نداشتن تا ساعت ۹ اوکی بود با مامانم خیلی راحت بودم هرجا میرفتم میگفتم بهش حتی سرقرار یا با پسر بیرون رفتن ولی خب به احترام اعتمادی که مامانم بهش داشت هیچوقت نه دروغ گفتم بهش نه پام از گلیمم دراز تر کردم

بجای اینکه کفشتو با لباست ست کنی حرفتو با عملت ست کن☺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

مدفوع چرب

haaaastiiii | 36 ثانیه پیش

خونه تهران

سولیون | 38 ثانیه پیش
2791
2779
2792