حالا یہ چی میگ من اول عروسی مون ب شوھرم میگفتم اگ بچہ دار نشیم چیکار میکنی گفت نشیم .....بخدا ۱ درصدم واسم مھم نیس اونوقت ک حاملہ شدم ھمہ نوع میوہ آجیل غذابایس بخورم اگ میوہ و غذا و داارو گای ویتامینی مو ب موقع نمیخوردم کلی دعوام میکرد.....یا حتی شورت ک میپوشیدم میگفت نپوش یوقت خط میفتہ رو بدنش ی لباس گرفت بالاش تاپ کایین دامنی سرھم بلند میگفت اینو بہوش ک شورت و شلوار نپوشی ک بچہ اذیت شہ....از وقتی ھم ک ب دنیا اومد ھرشب ی ذکریی دعایی میخونہ فوت میکنہ بھش ھرشب واسش اسفند دود میکنہ....واسش گردو و بادوم و پستہ و اسباب بازی و لباس میخرررہ.....اگ بھش بگم کوفت ینی منو میکشہ....ی سری بچم خیلی گریہ میکرد من یکی زدم سر لپش آستہ شوھرمم یکی زد رو لپ من ک چرا بچہ رو زدی انقد دعوام کرد
بچه که دنیا میاد بعد از شیر دادن هورمونی توی بدن مادر و بچه تولید میشه که مادر و فرزند رو به هم معتاد میکنه واسه همینه که مادر و بچه نمیتونن از هم جدا باشن
خیلی چیز عجیبیه واقعا 😯
ولی خوب من دوست ندارم در آینده بچه م رو از شوهرم بیشتر دوست داشته باشم شوهرم هم همینو میگه
بابام عاااااشق ما بچه هاشه از اون باباهاست که هم کلاسی هام و توی دانشگاه هم اتاقی هام حسودی میکردن و میگفتن خوووووووش به حالت چه بابای مهربونی داری ولی همیشه میگه خیلی دوستتون دارم ولی مامانتونو خییییلی بیشتر از شما بچه ها دوست دارم و هی دور و بر مامانم میگرده و مامانم هم همینطور
من اینجوری دوست دارم 😊
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
