اوایل عقدم طلا هامو فروختم،دادم همسرم برای کاری سرمایه،گزاری کنه
رفتیم مجلس
جاریم گفت یه تیکه تسبیح مینداختی حداقل اون گردنت خالی نمیشد
بعد از یک،سال باز تو همون مجلس من پر طلا بودم و اون حتی حلقه ازدواجشم فروخته بود
من واسه رونق کار همسرم فروخته بودم اون واسه،اجاره خونشون😑😑😑