اومديم اينجا خانم همسايشون خيلي پيره بالاي ٨٠ سالشه
بعد خواهرشوهرم حاضر شد بره بيرون اومد خداحافظي كنه همين كه رفت درو واكنه گفت نميخواي به بابات بگي و اجازه بگيري🙄
خواهرشوهره كه فرار كرد
مادرشوهر به تته پته افتاد گفت نه داره با دختر همسايه ميره همين بغل
منم كه خوشحال و شاد🤣
بعد هي به مادرشوهرم ميگه كاش عروس منم به اين خوبي بود😁