حالم خیلی بده
مادرشوهرم به شوهرم گفته که با جادو من شوهرم رو وادار به ازدواج کردم
بالاخره زهر خودشو ریخت
آخه از یکی شنیدم که گفت براتون فال گرفته دیده پسرش(شوهرم ) از زن اولش جدا میشه دوباره ازدواج میکنه
برای همین همه کاری میکنه که بین ما جدایی بندازه
امشب شوهرم بهم گفت که با جادو باهاش ازدواج کردم
هرچی از دهنش دراومد بهم گفت
منم هرچقدر قسم خوردم که اینکارو نکردم قبول نکرد
میگه توی فیلم عروسیمون هست که مامانت یه چیزی ریخته توی نوشیدنی من
داغون شدم
همش بهم تهمت میزنن
از خباثت اینا هرچی بگم کم گفتم
ولی الان نیاز ندارم که بهشون فحش بدید
فقط خواهشا بهم راهکار بدید
چکار کنم دارم دیوونه میشم
بیچاره دختر 4 ماهم😢😢