ببخشید طولانی شد حرفام ولی اینم بگم خونه نخواستیم سهم ندادن و کلی امکانات رو بیخیال شدیم با حقوق دو تومنی و مستاجری زندگی میکنیم ولی مستقلیم و آزااااد.کاراشونو انجام میدیم.هواشونو داریم چون مادرشوهرم پیره ولی در کل راحتیم از ی سری مسائل
چرا انقدر براتون مهمه از اخبار زندگی دیگران مطلع باشید؟ به نظرم شما هم نگید اگر درز اخبار یکطرفه آزارتون میده
يه مدت سرد برخورد كن
اومدن هم نرو ديدنشون
لزومي نداره هر روز بريد اونجا
عزیزم رفت و امدت را باهاشون کم کن دخترت را ببر پارک تا عادت کنه کمتر بره اونجا بهش بگو اگه حرفی بزنی باهاتقهر میکنم تا یاد بگیره هم کمتر بره اونجا هم راض نگهدار باشه حرفاتون را نزنه.حالاهم اومدن اصلا تا سراغت را نگرفتن نرو خونشون بزار ونا بیان خونت
من خودم دوست ندارم کسی بدونه کجا میرم کجا میام از کسی هم نمیپرسم شوهرمم خداروشکر امار به کسی نمیده ولی بالاخره ادم فوضول همه جا هست . به نظر من شما ناراحتیت رو بدون جنگ و دعوا با شوهرت در میون بذار بالاخره شما زن و شوهرید .
راستی حواست خیلی به بچت باشه من کوچیک بودم مامان بزرگم همینطوری بود امار مامانمو از من میگرفت وقتی بزرگتر شدم و عقلم رسید همش فکر میکردم با این حرکت ازم سواستفاده میکردن و حس خیلی بدی داشتم به دخترت یاد بده به کسی اسرار خونتون رو نگه حرفای خونه جاهایی که رفتید و ...
مساله دقیقا همینجاس که من حتی با همسرم نمیتونم درد و دل کنم چون شدیدا روشون حساسه من تا یه چی بگم میگه اه من از این خاله زنک بازیا بدم میتد از اولم مدلش همین بودنمیتونم اصلا در مورد خونوادش باهاش درد و دل کنم فقط رو خانوادش اینطوریه
وگرنه من بخدا اصلا ناراحت مسافرت رفتن و خبر ندادن نیستم
از این دلم شکسته که رو در رو خیلی با من خوبن میگن عین دخترمونی
اما خلافشو عمل میکننن اخه جرا ادم باید اینقد عمل و حرفش متفاوت باشه ادمهای دو رو منو اذیت میکنن اگه منو دوس دارن چرا این رفتارها رو دارن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
