سلام دوستان
راستش نمیدونم از کجا شروع کنم چون خیلی از وضعیت رندگیم اونم بعد پنج ماه از تشکیلش ناراحتم شوهرم یه ادم بچه مزاج هستش و خیلی رو اعصابه و اینکه برخلاف من که خیلی پخته و با تجربه هستم باعث میشه زود زود دعوا کنیم ناگفته نمونه من دو سال ازش بزرگترم و ازدواج دوومم هستش و به خاطر همین نمیتونم و جرات ندارم به طلاق فک کنم و سوهرم از این قضیه سو استفاده کرده
من از هیچ لحاظ صعفی ندارم قیافه تحصیلات خونه داری اندام چهره همه چی ....
اما اکثرر اوقات احساس میکنم سوهرم از زندگی مشترک خسته شده و پشیمونه از ازدواج با من شاید خونوادش هم روش تاثیر داشته باشن چون یه ماه بعد ازدواج با مادرش بحثم شد و ارتباطمو قطع کردم باهاشون واینکه از اولم راضی به این وصلت نبودن ....در طول این چند ماه هم کلی با هم دعوا کردیم حتی دعوای فیزیکیو ابنجور چیزا هم پیش اومده تا اینکه دیشب سر یه بحث پیشو پا افتاده با هم دعوامون شد و من بعد اینکه رسیدیم خونه رفتم تو اتاق خوابیدم و اونم تو هال خوابید تا امروز صبح که رفت بیرون واسه خرید بعدش منم از حرص جریان دیشب ویکم مریض بودم تا موقعی که برگشت از تو اتاق نیومدم بیرون بعدش شروع کرد به بدو بیراه گفتن و توهبن کردن منم جواب حرفاشو دادم و دیدم اومد تو اتاق ساکشو اورد وسایلاشو جمع کرد و رفت منم دست و پام شل شد از اون موقع نمیتونم از جام بلند شم خیلی ناراحت و عصبیم خیلیییی نمیدونمم چیکار کنم با همچی ادمیو همچین شخصیت بچگانه ای کهه هر باربه نحوی منو داغون میکنه
به نظرتون من الان باید چیکار کنم؟کمکم کنید