یبارم موندم خونه خیر سرم واسه کنکور درس بخونم همه رفتن مهمونی. از بعد از ظهر تا شب ۱۲ حدود بیست بار صدای مامانم اینا اومد که کلید انداختن درو وا کردن اومدن حیاط و بعد صدای در حیاط و تو راه پله ها صدا تموم میشد. اونقدر تکرار شد که وقتی واقعا اومدن باور نمیکردم خودشونن تا اینکه دیدمشون و مطنئن شدم
من توخونه بابام اينا نميدونم جنه يا همزاد باهامون زندگي ميكرد البته مامانم واقعا همزاد داره يروز چراغ اتاقو مامانم خاموش كرد دراز كشيد بعد چند دقيقه چراغ روشن شد😕يه بارم من وفتم حمام اومدم روتخت دراز كشيدم به شوهرم پيام ميدادم يهو ديدم خواهركوچيكم روبرومه اما نميتونم سرشو ببينم صداش زدم بعد از تو اتاق گفت جانم اجي اوني كه روبروم بود غيب شد يبارم داداشم با مامانم خيلي بد حرف زد بعد رفت تو اتاقش صبح كه پاشد رو دستش پراز جايه ناخن بود.يبار ديگه مامانم ميگه خواب بودم احساس كردم يكي پتورو مطكشه بياد جفتم بعد انگار يكي يهو كشيدش همون لحظه صدا تراسم بلند شد يبار ديگه هم مامانم ميگه تازه ازدواج كرده بودم تو حمام بودم صدا شنيدم فكر كرده بابامه ميگه از حمام كه اومدم ديدم درازكشيده منم رفتم جفتش ميگه همون صورت همون دستا اصلا خود بابام بود بعد همون لحظه بابام كليد ميندازه مياد تو بيچاره ميگه اينقد جيغ زدم.
دیگه فعلا یادم نمیاد فقط یکی داره ظرف میشوره برم نزارم زشته مهمون کار کنه شبتون بخیییر😂😂😂😂😂😂
آهان اینو یادم رفته بود بگم . منو شوهرم نامزد بودیم خونه اونا کسی نبود گفتش بیا بریم خونه ما یکم شیطونی کنیم خخخ . رفتیم تو درم قفل کردیم و رفتم اتاقش اونم تا اومد دراتاقو بست صدای کلید انداختن تو در خونشون اومد بعدش طرف اومد سمت آشپزخونه واسه خودش شر و شر یه لیوان گنده چایی ریخت حتی قند هم برداشت بعدش انگار چایی رو خورده بود لیوان و گذاشت رو اپن و صداها تموم شد .رفتیم بیرون دیدیم کسی نیس درم هنوز قفله فورا جمع کردیم رفتیم و شیطنت ناکام موند😂😂😂😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
