برای سزارین..وقتی از کمر بی حس شدم.کلا متوجه همه چیز بودم...اینکه دکتر میگفت یه سر اومدم بیمارستان و هنوز بیمارم(یعنی من)نیومده بودم..و رفت برای رفتگرها ی کوچه اشون که نزدیک بیمارستان بود حلیم گرفته...وقتی بچه میخواست بدنیا بیاد صدام زد و گفت الان موقع بدنیا اومدن نی نیته!!!!و من گفتم یا حسین...خانم دکتر شوخی کرد و گفت دخترت با رمز یا حسین بدنیا اومده....بعد اوردن گذاشتن رو صورتم (واقعا حس بی نظیری بود)و من دیدیم روز اولی چقد شبیه به خواهرمه...