ده روز پیش تو هفته ۱۱نی نیم سقط شدحال روحیم خیلی بد چن روز خونه مامانم بودم وقتی اومدم خونه موقع خواب شوهرم هی راجب بیماریای خودایمنی سوال میکرد بعدشم گفت ام اس دارم چن وقته فهمیدم؛ گفتم حالت بهتر شد بهت بگم حالهم ازت میخوام بری خونه بابات چون نمیخوام تو اسیر بشی
حالا من چیکار کنم؟از ی طرف نی نیم سقط شده از ی طرف از بیماری شوهرم شوکه شدم
تورو خدا کمکم کنید